صفحه 160
نمى‌توانيم از آن جدايى فرض كنيم.
اين به حسب قدم برهان است، برهان اين طور مى‌گويد. مى‌گويند يكى از عرفا هم گفته است كه من هر جا با [قدم مشاهده‌] رفتم، اين كور هم با عصا آمد. (۱) مقصودش از كور، ابو على بوده، شيخ الرئيس بوده.
مقصودش اين است كه آنهايى كه من يافتم، او ادراك برهانى كرده [است‌]؛ او كور است ولى عصازده، عصاى برهان زده و آمده [است‌] آنجايى كه من به قدم مشاهده رسيده‌ام. ادعا اين است، به قدم عرفان، به قدم مشاهده به آنجا رسيده‌ام، هر جا رفته‌ام، ديدم اين كور هم با عصا آمده است؛ و مى‌گويند مقصودش از كور، ابو على است. اصحاب برهان، همان است كه او مى‌گويد، همان كورها هستيم. آنها هم كه اصحاب برهانند، همان كورها هستند؛ وقتى مشاهده نباشد، كور است.
آن وقت بعد از اينكه مسائل را كه توحيد مطلق، وحدت مطلق، اين مسائل را وقتى به طور برهانى ثابت كرديم؛ و ثابت كرديم كه مبدأ وجود، كمال مطلق است، باز برهان است و محجوبيت پشت ديوار برهان. با كوشش اگر به قلب رسيد، آن وقت قلب ما اين معنا را مى‌يابد كه صِرْفُ الْوُجُودِ، كُلُ الشَىْ‌ءِ اين را قلب ادراك مى‌كند. قلب، مثل يك طفلى مى‌ماند كه بايد كلمه، كلمه چيزى را دهانش گذاشت؛ و بايد آن كسى كه به برهان، مسائل را ادراك عقلى كرده است، به قلبش به طور هجى كردن برساند، با تكرار، با مجاهده و امثال ذلك. اين به قلب كه رسيد، [وقتى‌] قلب اين معنا را يافت كه صِرْفُ الْوُجُودِ كُلُّ الْكَمالِ، اين ايمان [است‌]. اين ادراك عقلى بود، قبلش هم تصوراتى از مفاهيم بود، برهان كه قائم شد،

(۱)- نامه دانشوران ناصرى؛ ج ۳، ص ۱۸۷ (گوينده سخن، ابو سعيد ابو الخير بود).
صحیفه امام خمینی
Rouhollah Website is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. <Rouhollah Website/>