- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
مصالح تکوینی الهی زیاد باشد. آری افرادی که تا آخر تحت نظر پدران خودند عملشان تکامل پیدا نمیکند و باید کرّ و فرّی باشد، معاملاتی اختیاری انجام گیرد تا پخته شوند. این بنده ناچیز باید بسیار اعتذار جوید که ذهن رجلی الهی و عالمی ربانی را اینقدر معطل کند اما چه کند اینها که سوز و گدازهای دوران انفصال اوست، با «او» در میان میگذارد باشد که تخفیف یابد، این بنده میدانم که رسم صحبت با مرجعی عالیقدر - و به زعم خود مرجع المراجع - این نیست، لیکن به زعم خود روایاتی به او جرأت چنین جسارت داده است!! روایاتی که مرجعیت را علاوه بر یک حکومت اجتماعی یک اثر تکوینی الهی قرار داده و محرومیت عدهای را از این منصب بالسان لایُصیب أمرنا الخ - علی الظاهر المظنون فی بعض روایات ابی الجهد - بیان میکند که در نتیجه یکی از شئون آن محبت و وُدّی خواهد بود که در کریمه الَّذ ینَ آمَنُوا وَ عملوا الصالحات سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمن وُدّاً (1) بیان شده است، این منقولات که ظواهر کار را کنار زده پای محبت و وّد و صفا و قداست و اجمالاً پای روح را به میان میکشد او را بهتر جری ساخته که پرده برداشته، مکنونات قلبی خود را بیان کند:
آری سالی چند است که باغبان قلوب بذری پاکیزه و مرغوب در زمین دلم کاشته و عوامل حیات را بر پرورشش گماشته و مواد لازم را از مجاری مخصوص مقرر داشته است. اشعهای روانبخش و ملکوتی از چشمانی پرفروغ و جذاب بر آن تابیده و آبی بس گوارا و صافی از چشمه قدس بر آن جاری ساخته، و شوقی کامل و شوری بالغ در درون به ودیعت نهاده و مطالبی علمی دقیق و عمیق و مبانی پخته در جلسات درس برای رزق الهی عقل مقرر داشته و نسیمی لطیف از سَمت امید به سوی آن رانده و علی رغم شتاب طبیعی انسان با تدبیری متین و حوصله تام اندک اندک آن بذر را مستعد نموده آنگاه که استعداد جهش بیشتری پیدا کرده «جریانی» پیشامد کرد و به جدایی مبتلایش ساخت! از این نموّ و تکامل روزافزونی در آن پدید آمده و در اندک مدتی با سرعتی عجیب خود را به صورت نهالی برومند در آورده و ریشههای نیرومند خود را در اعماق دل دوانید ...
افسوس! که باد سوزان هجران امان نداد میوههایش برسد و بیرحمانه برگهای شاداب آن را پژمرده ساخت و شعله شادی در دیدهام خاموش و نهال امید در دلم پژمرده شد ... اما از کجا که این سوز و گداز
آری سالی چند است که باغبان قلوب بذری پاکیزه و مرغوب در زمین دلم کاشته و عوامل حیات را بر پرورشش گماشته و مواد لازم را از مجاری مخصوص مقرر داشته است. اشعهای روانبخش و ملکوتی از چشمانی پرفروغ و جذاب بر آن تابیده و آبی بس گوارا و صافی از چشمه قدس بر آن جاری ساخته، و شوقی کامل و شوری بالغ در درون به ودیعت نهاده و مطالبی علمی دقیق و عمیق و مبانی پخته در جلسات درس برای رزق الهی عقل مقرر داشته و نسیمی لطیف از سَمت امید به سوی آن رانده و علی رغم شتاب طبیعی انسان با تدبیری متین و حوصله تام اندک اندک آن بذر را مستعد نموده آنگاه که استعداد جهش بیشتری پیدا کرده «جریانی» پیشامد کرد و به جدایی مبتلایش ساخت! از این نموّ و تکامل روزافزونی در آن پدید آمده و در اندک مدتی با سرعتی عجیب خود را به صورت نهالی برومند در آورده و ریشههای نیرومند خود را در اعماق دل دوانید ...
افسوس! که باد سوزان هجران امان نداد میوههایش برسد و بیرحمانه برگهای شاداب آن را پژمرده ساخت و شعله شادی در دیدهام خاموش و نهال امید در دلم پژمرده شد ... اما از کجا که این سوز و گداز