- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
حمایت مردم از دولت در نظام جمهوری اسلامی
در این حکومت دوم، که باز تمام اسلامی نیست، باز یک نسیمی از اسلام است، یک نسیم جزئی از اسلام در ایران آمده است، شما دیدید که وقتی قضیه کردستان پیش آمد چه کردند مردم از همه اطراف. نه نظامی تنها و نه پاسدارهای تنها؛ اقشار مردم، مردم کوچه و بازار، زنها اینجا آمدهاند که شما اجازه بدهید ما برویم کردستان. گفتم نه آقاجان، لازم نیست شما بروید. و چنانچه آن وقت جلو گرفته نشده بود، برای اینکه خوب، خیلی آنجا شلوغ نشود، شاید آنجا بسیار میرفتند برای کمک کردن، منتها احتیاجی پیدا نشد بحمدالله - خود ارتش با پاسدارها حل کردند، این برای چه بود؟ برای اینکه حالا مردم میبینند که این حکومتشان نمیخواهد آزارشان بدهد؛ نمیخواهد اذیّت کند؛ بیخودی کسی را نمیگیرد؛ خودش هم میآید توی [مردم]؛ نخست وزیرتان هم میآید توی مردم و راه میرود و توی همین شلوغیها میآید و مردم هم به او تنه میزنند؛ از باب اینکه یک نفر از افراد است دیگر، ولی مردم پشتیبانش هستند. و آن روزی که برایش و برای مملکت یک مشکلی پیدا بشود، مردم مملکت را از خودشان میدانند؛ نمیگویند که منافع ما را آنها میبرند، خوب، خودشان هم جلو بگیرند. این منافع مال خودمان است، خودمان هم باید حفاظت کنیم. برای ارتش و تمام قوای انتظامیه این باید یک عبرت باشد. این دو قطب را مطالعه کنند و عبرت بگیرند که آن طور وقتی عمل میشد، مردم با آنها آن طور بودند؛ کارشکنی میکردند، هر چه میتوانستند از زیر بار بیرون میرفتند، اگر میتوانستند هم کارشکنی میکردند. در این قطب، مردم موافقاند؛ همراهی میکنند. این جهاد سازندگی شما خیال میکنید در آن وقت اگر بود این جهاد سازندگی میشد. هرچه فریاد میکردند، میگفت غلط کردند! این جهاد سازندگی که با یک ندا جهاد سازندگی این طور شد که از امریکا میآیند اینجا جوانها - که یک دستهای پیش از این چند روز، چند وقت پیش از این آمدند - و میروند سراغ دهات اینجاها برای سازندگی. در تلویزیون دیده اید لابد که زن، مرد، زنهای محترم، مردهای محترم، اینها خودشان را الآن از ملت میدانند، و میروند با ملت [و] با برادرهای خودشان، مثل خانه
در این حکومت دوم، که باز تمام اسلامی نیست، باز یک نسیمی از اسلام است، یک نسیم جزئی از اسلام در ایران آمده است، شما دیدید که وقتی قضیه کردستان پیش آمد چه کردند مردم از همه اطراف. نه نظامی تنها و نه پاسدارهای تنها؛ اقشار مردم، مردم کوچه و بازار، زنها اینجا آمدهاند که شما اجازه بدهید ما برویم کردستان. گفتم نه آقاجان، لازم نیست شما بروید. و چنانچه آن وقت جلو گرفته نشده بود، برای اینکه خوب، خیلی آنجا شلوغ نشود، شاید آنجا بسیار میرفتند برای کمک کردن، منتها احتیاجی پیدا نشد بحمدالله - خود ارتش با پاسدارها حل کردند، این برای چه بود؟ برای اینکه حالا مردم میبینند که این حکومتشان نمیخواهد آزارشان بدهد؛ نمیخواهد اذیّت کند؛ بیخودی کسی را نمیگیرد؛ خودش هم میآید توی [مردم]؛ نخست وزیرتان هم میآید توی مردم و راه میرود و توی همین شلوغیها میآید و مردم هم به او تنه میزنند؛ از باب اینکه یک نفر از افراد است دیگر، ولی مردم پشتیبانش هستند. و آن روزی که برایش و برای مملکت یک مشکلی پیدا بشود، مردم مملکت را از خودشان میدانند؛ نمیگویند که منافع ما را آنها میبرند، خوب، خودشان هم جلو بگیرند. این منافع مال خودمان است، خودمان هم باید حفاظت کنیم. برای ارتش و تمام قوای انتظامیه این باید یک عبرت باشد. این دو قطب را مطالعه کنند و عبرت بگیرند که آن طور وقتی عمل میشد، مردم با آنها آن طور بودند؛ کارشکنی میکردند، هر چه میتوانستند از زیر بار بیرون میرفتند، اگر میتوانستند هم کارشکنی میکردند. در این قطب، مردم موافقاند؛ همراهی میکنند. این جهاد سازندگی شما خیال میکنید در آن وقت اگر بود این جهاد سازندگی میشد. هرچه فریاد میکردند، میگفت غلط کردند! این جهاد سازندگی که با یک ندا جهاد سازندگی این طور شد که از امریکا میآیند اینجا جوانها - که یک دستهای پیش از این چند روز، چند وقت پیش از این آمدند - و میروند سراغ دهات اینجاها برای سازندگی. در تلویزیون دیده اید لابد که زن، مرد، زنهای محترم، مردهای محترم، اینها خودشان را الآن از ملت میدانند، و میروند با ملت [و] با برادرهای خودشان، مثل خانه