- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
حیواناتی که در آنجا زندگی میکنند عنایت آنها به آنها، بیشتر از انسانی است که در اینجا زندگی میکند! دوایی که در آنجا استعمالش ممنوع است، در اینجا استعمالش مجاز است، میفرستند در دنیای سوم. طبیبی که در آنجا طبابتش ممنوع است میفرستند او را اینجا، اینجا طبابتش مُجاز! این طبیبهایی که آنجا درس میخوانند اینها بسیاریشان را اجازه نمیدهند که در آنجایی که تصدیق هم به او دادند و دیپلم هم به او دادند، همه تصدیقها را دادند به او، اما مشروط به این است که تو بِرَوی در محل خودت طبابت بکنی؛ اینجا حق نداری طبابت بکنی. برای اینکه برای ممالک به نظر آنها استعماری، برای دنیای سوم، هیچ حیثیت قائل نیستند. همه چیزهایی که آنها برای خودشان میخواهند برای ما نمیخواهند. برای ما یک چیز دیگرش را میدهند.
این را من سابق هم گفتم، که ما در پاریس که بودیم، از این جوانهایی که در آلمان مشغول تحصیل بودند آمدند پیش ما و گفتند که ما در اینجا که تحصیل میکنیم نمی گذارند ما بالا برویم. در یک حد معیّنی ما را نگاه میدارند، نمیگذارند که ما مرتبه بالا را برویم. مع الأسف در همین دانشگاههای ما هم راه پیدا کرده بودند و نمیگذاشتند آن رشدی که باید جوانهای ما بکنند، بکنند. و بعضی از این اساتید دانشگاه و اینها وابسته بودند و مأمور بودند به اینکه نگذارند اینها یک رشد صحیحی بکنند. اگر شما بخواهید استقلال پیدا بکنید و آزادی حقیقی پیدا بکنید، باید کاری بکنید که در همه چیز خودکفا باشید؛ مستغنی باشید. کشاورز باید کاری بکند که دیگر ما احتیاج گندم به خارج نداشته باشیم. دانشگاهی باید کاری بکند که ما در طبابت، دیگر احتیاج به خارج نداشته باشیم، در مهندسی احتیاج به خارج نداشته باشیم.
این بیانصافها در این رژیم سابق آن طور میخواستند ما را عقب مانده نمایش بدهند و به خودمان هم حالی کنند که اسفالت هم وقتی میخواستند بکنند از خارج میآوردند! اگر میخواستند جاده سازی بکنند، یک اسفالت بکنند، یک بنایی درست کنند، یک راهی درست کنند، هر چه، میگفتند متخصص باید از خارج باشد. نه اینکه اینجا نبود؛ هست اینجا؛ لکن اینها میخواستند جوری بکنند که ما همه چیزمان را ببازیم
این را من سابق هم گفتم، که ما در پاریس که بودیم، از این جوانهایی که در آلمان مشغول تحصیل بودند آمدند پیش ما و گفتند که ما در اینجا که تحصیل میکنیم نمی گذارند ما بالا برویم. در یک حد معیّنی ما را نگاه میدارند، نمیگذارند که ما مرتبه بالا را برویم. مع الأسف در همین دانشگاههای ما هم راه پیدا کرده بودند و نمیگذاشتند آن رشدی که باید جوانهای ما بکنند، بکنند. و بعضی از این اساتید دانشگاه و اینها وابسته بودند و مأمور بودند به اینکه نگذارند اینها یک رشد صحیحی بکنند. اگر شما بخواهید استقلال پیدا بکنید و آزادی حقیقی پیدا بکنید، باید کاری بکنید که در همه چیز خودکفا باشید؛ مستغنی باشید. کشاورز باید کاری بکند که دیگر ما احتیاج گندم به خارج نداشته باشیم. دانشگاهی باید کاری بکند که ما در طبابت، دیگر احتیاج به خارج نداشته باشیم، در مهندسی احتیاج به خارج نداشته باشیم.
این بیانصافها در این رژیم سابق آن طور میخواستند ما را عقب مانده نمایش بدهند و به خودمان هم حالی کنند که اسفالت هم وقتی میخواستند بکنند از خارج میآوردند! اگر میخواستند جاده سازی بکنند، یک اسفالت بکنند، یک بنایی درست کنند، یک راهی درست کنند، هر چه، میگفتند متخصص باید از خارج باشد. نه اینکه اینجا نبود؛ هست اینجا؛ لکن اینها میخواستند جوری بکنند که ما همه چیزمان را ببازیم