- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
است که ما مطالعه کنیم در حال ملت. گوش بدهیم به صدای ملت ببینیم چه میخواهد.
ملتی که همه فریاد میزنند که ما جمهوری اسلامی میخواهیم، «نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی» ما دیگر حق نداریم که بنشینیم بگوییم که نه، این ملتی که قیام کردهاند، برای این قیام کردهاند که دمکراسی باشد. در اسلام همه چیز هست به معنای سالمش. اما ما میبینیم که همه مردم دارند میگویند که ما جمهوری اسلامی میخواهیم.
ما حق نداریم که تأویل کنیم و بنشینیم خودمان هرچه دلمان میخواهد بگوییم که نخیر، مردم که این حرفها را دارند میزنند، یک چیزی دیگر را ما گردنشان بگذاریم. این خلاف واقع است.
راه طولانی جهت رسیدن به مقصد
و امر دومی که بود، این بود که همه قشرها با هم متحد شدند. در این مسئله همه متحد بودند. اگر یک اشخاصی هم بودند که انحرافی داشتند، در این شوری که مردم داشتند، آنها ساکت بودند، کارشکنی نمیکردند. همه با هم مجتمعاً عمل کردند و پیش رفتند و همه با هم اسلام را میخواستند. این دو تا مطلب اساس پیروزی این مملکت بود. و اگر ما خیال کنیم که الآن ما تا آخر مسئله را حل کردهایم یک خیال باطلی است. ما الآن اگر اوایل راه نباشیم، بین راه هستیم، [هنوز] نرسیدیم به آن مقصدی که داریم. خوب مقصد بزرگ ما این بود که اینهایی که تصرف در مملکت ما داشتند، مستشارهایشان در مملکت ما کار میکردند، همه چیز ما را آنها نظارت میکردند، دستور از آنجا صادر میشد و دولتها عمل میکردند، خود محمدرضا این را اقرار کرد که از سفارتخانهها تعیین میکردند که وکلا کی باشند و ما هم عمل میکردیم. منتها این این را که گفت، میخواست بگوید که نه، حالا دیگر ما آنطور نیستیم. در عین حالی که پدرش را اینطوری معرفی کرد. خودش هم در اوایل امر، خودش را اینجوری معرفی میکرد.
لکن اینکه گفت، ناشیگری کرد. روی این نظر گفت که میخواست حالا بگوید که من دیگر حالا آنطور نیستم و بعد هم همه فهمیدند که در زمان این [شاه] بسیار بدتر بود
ملتی که همه فریاد میزنند که ما جمهوری اسلامی میخواهیم، «نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی» ما دیگر حق نداریم که بنشینیم بگوییم که نه، این ملتی که قیام کردهاند، برای این قیام کردهاند که دمکراسی باشد. در اسلام همه چیز هست به معنای سالمش. اما ما میبینیم که همه مردم دارند میگویند که ما جمهوری اسلامی میخواهیم.
ما حق نداریم که تأویل کنیم و بنشینیم خودمان هرچه دلمان میخواهد بگوییم که نخیر، مردم که این حرفها را دارند میزنند، یک چیزی دیگر را ما گردنشان بگذاریم. این خلاف واقع است.
راه طولانی جهت رسیدن به مقصد
و امر دومی که بود، این بود که همه قشرها با هم متحد شدند. در این مسئله همه متحد بودند. اگر یک اشخاصی هم بودند که انحرافی داشتند، در این شوری که مردم داشتند، آنها ساکت بودند، کارشکنی نمیکردند. همه با هم مجتمعاً عمل کردند و پیش رفتند و همه با هم اسلام را میخواستند. این دو تا مطلب اساس پیروزی این مملکت بود. و اگر ما خیال کنیم که الآن ما تا آخر مسئله را حل کردهایم یک خیال باطلی است. ما الآن اگر اوایل راه نباشیم، بین راه هستیم، [هنوز] نرسیدیم به آن مقصدی که داریم. خوب مقصد بزرگ ما این بود که اینهایی که تصرف در مملکت ما داشتند، مستشارهایشان در مملکت ما کار میکردند، همه چیز ما را آنها نظارت میکردند، دستور از آنجا صادر میشد و دولتها عمل میکردند، خود محمدرضا این را اقرار کرد که از سفارتخانهها تعیین میکردند که وکلا کی باشند و ما هم عمل میکردیم. منتها این این را که گفت، میخواست بگوید که نه، حالا دیگر ما آنطور نیستیم. در عین حالی که پدرش را اینطوری معرفی کرد. خودش هم در اوایل امر، خودش را اینجوری معرفی میکرد.
لکن اینکه گفت، ناشیگری کرد. روی این نظر گفت که میخواست حالا بگوید که من دیگر حالا آنطور نیستم و بعد هم همه فهمیدند که در زمان این [شاه] بسیار بدتر بود