- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
هیچ. فقط یک نفر مفلوک حق دارد، یک نفر جانی حق دارد. سی و پنج میلیون جمعیت اینجا که بسیارشان روحانی هستند، بسیاریشان تحصیلکرده هستند، همهشان مؤمن و متقی هستند، شما این سی و پنج میلیون جمعیت میگویید اصلاً حقی در دنیا ندارند. فقط حق مال محمدرضاست. حق مال این جانی است. غیر از این است که ما اینطور فکر کنیم که ایشان نه برای این است که یک حس انساندوستیاش او را وادار کرده به این معنا.
برای اینکه این برخلاف حس انساندوستی است. اینها نیست مسئله.
خطای کارتر
مسئله این است که بد تشخیص داده. روی آن تشخیص بدش، مثل اینکه لج کرده. از اول بد تشخیص داده. میگویند هم تحمیلش کردند. تشخیصش از اول برای اینکه موفقیت پیدا کند برای ریاست جمهوری دوره بعد. راهش را بد رفته است. راه این نبود که ایشان شاه را بردارد برود آنجا، و بخواهد یک توطئه بکند. یا بگویید بخواهد معالجه بکند. حالا من اطلاعی ندارم. یک عدهای میگویند برای توطئه رفته است. بردند او را آنجا. و یک عدهای هم میگویند که نه این مفلوک است و این مریض است دیگر.
سرطان دارد و چه. این، راه را بد رفت. خیال کرد به اینکه حالا هم وضع مثل وضع سابق است، که یک کلمهای القا میکرد به محمدرضا، آن هم تحمیل میکرد به ملت. ملت هم حرف نمیزد. وضع آن وقت اینطور بود. تا گفته میشد که تو باید این کار را بکنی، مأموری که این کار را بکنی، آن هم میآمد آنجا، و به وسیله این عمالش آن کار را تحمیل میکرد به مردم. مردم هم یک وضعی پیدا کرده بودند که تسلیم بودند.
انظلام، قبیحتر از ظلم
او خیال میکرد حالا هم ملت ما مثل آن وقت است. نمیداند که ملت ما تحول پیدا کرده. یک موجود انسانی به تمام معنا شده. یک موجودی که دفاع میخواهد از خودش بکند. یک موجودی که زیر بار ظلم نمیرود. دستور اسلام این است که نه ظلم بکنید نه زیر بار ظلم بروید. انظلام یعنی زیر بار ظلم رفتن از ظلم کمتر نیست. انظلام به خود ظلم
برای اینکه این برخلاف حس انساندوستی است. اینها نیست مسئله.
خطای کارتر
مسئله این است که بد تشخیص داده. روی آن تشخیص بدش، مثل اینکه لج کرده. از اول بد تشخیص داده. میگویند هم تحمیلش کردند. تشخیصش از اول برای اینکه موفقیت پیدا کند برای ریاست جمهوری دوره بعد. راهش را بد رفته است. راه این نبود که ایشان شاه را بردارد برود آنجا، و بخواهد یک توطئه بکند. یا بگویید بخواهد معالجه بکند. حالا من اطلاعی ندارم. یک عدهای میگویند برای توطئه رفته است. بردند او را آنجا. و یک عدهای هم میگویند که نه این مفلوک است و این مریض است دیگر.
سرطان دارد و چه. این، راه را بد رفت. خیال کرد به اینکه حالا هم وضع مثل وضع سابق است، که یک کلمهای القا میکرد به محمدرضا، آن هم تحمیل میکرد به ملت. ملت هم حرف نمیزد. وضع آن وقت اینطور بود. تا گفته میشد که تو باید این کار را بکنی، مأموری که این کار را بکنی، آن هم میآمد آنجا، و به وسیله این عمالش آن کار را تحمیل میکرد به مردم. مردم هم یک وضعی پیدا کرده بودند که تسلیم بودند.
انظلام، قبیحتر از ظلم
او خیال میکرد حالا هم ملت ما مثل آن وقت است. نمیداند که ملت ما تحول پیدا کرده. یک موجود انسانی به تمام معنا شده. یک موجودی که دفاع میخواهد از خودش بکند. یک موجودی که زیر بار ظلم نمیرود. دستور اسلام این است که نه ظلم بکنید نه زیر بار ظلم بروید. انظلام یعنی زیر بار ظلم رفتن از ظلم کمتر نیست. انظلام به خود ظلم