- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
خرما را این میگذاشت دهن خودش، یک قدری شیرینیاش را درک میکرد، میداد به رفیقش. او میگذاشت [به] آن میداد. [به] آن میداد تا آخر. اما روحیه قوی بود. قدرت روحی [فوق العاده بود] آن قدرت است که انسان را پیروز میکند. هرچه تجهیزاتشان زیاد باشد و هر چی عیش و نوش داشته باشند، روحیهشان ضعیف است. ملت ما الآن روحیهاش قوی است بحمدالله در این کشاورزهای ما، این دانشجوهای ما، این طلاب علوم دینیه ما و امثال اینها، آنطور نیست که مشغول عیش و نوش باشند. عیش و نوش پیش آنها مطرح نیست. دلشان قوی است. زندگیشان در اینجا هرچه میخواهد باشد.
طرفهای ما اینطور هستند که در عیش و نوش هستند.
تفاوت حرکتهای خدایی با تلاشهای مادی
دشمنهای ما میخواهند برای دنیا بزنند. شما برای خدا میخواهید جنگ بکنید، نهضتتان برای خدا بوده است. آنها برای دنیا بوده. این دو تا فرق، فرق بین این دو تا خیلی زیاد است که یک دستهای برای خدا قیام کنند، یک دستهای برای دنیا. آن که برای دنیاست تا ببیند که شاید دنیایش متزلزل بشود فرار میکند. آن که برای خداست تا آخر هم فرار نمیکند. در این جنگهایی که در اسلام؛ در صدر اسلام واقع شده است یک امور آموزنده است. خیلی امور آموزنده برای ماهاست. در یکی از افرادی که به حسب تاریخ، یک فردی که با یک فرد دیگری مقابل شده بود، آن طرف که دشمن بود و کافر بود، نیزه را زد به سینه یا شکم این مسلمان از آن طرف بیرون رفت. و او توی این نیزه دوید و او را کشت. یعنی نیزه تو شکمش بود فشار داد، و همان تو نیزه آمد اینجا رسید و او را کشتش. در یک جنگ قلعهای - که قلعه داشتند آنها - مسلمین بیرون قلعه بودند و آنها در داخل قلعه. میخواستند اینها فتح کنند آن قلعه را. راه نبود، درها بسته و دیوارها بلند. یکیشان داوطلب شد که من روی سپر مینشینم. سپر را نیزهها را بگذارید زیرش و بلند کنید تا من برسم به دیوار. من میروم تو این قلعه و راه را باز میکنم. همین کار را کردند. رفت آن طرف و در عین حالی که اهل قلعه هم، خوب، افرادی بودند، و چه
طرفهای ما اینطور هستند که در عیش و نوش هستند.
تفاوت حرکتهای خدایی با تلاشهای مادی
دشمنهای ما میخواهند برای دنیا بزنند. شما برای خدا میخواهید جنگ بکنید، نهضتتان برای خدا بوده است. آنها برای دنیا بوده. این دو تا فرق، فرق بین این دو تا خیلی زیاد است که یک دستهای برای خدا قیام کنند، یک دستهای برای دنیا. آن که برای دنیاست تا ببیند که شاید دنیایش متزلزل بشود فرار میکند. آن که برای خداست تا آخر هم فرار نمیکند. در این جنگهایی که در اسلام؛ در صدر اسلام واقع شده است یک امور آموزنده است. خیلی امور آموزنده برای ماهاست. در یکی از افرادی که به حسب تاریخ، یک فردی که با یک فرد دیگری مقابل شده بود، آن طرف که دشمن بود و کافر بود، نیزه را زد به سینه یا شکم این مسلمان از آن طرف بیرون رفت. و او توی این نیزه دوید و او را کشت. یعنی نیزه تو شکمش بود فشار داد، و همان تو نیزه آمد اینجا رسید و او را کشتش. در یک جنگ قلعهای - که قلعه داشتند آنها - مسلمین بیرون قلعه بودند و آنها در داخل قلعه. میخواستند اینها فتح کنند آن قلعه را. راه نبود، درها بسته و دیوارها بلند. یکیشان داوطلب شد که من روی سپر مینشینم. سپر را نیزهها را بگذارید زیرش و بلند کنید تا من برسم به دیوار. من میروم تو این قلعه و راه را باز میکنم. همین کار را کردند. رفت آن طرف و در عین حالی که اهل قلعه هم، خوب، افرادی بودند، و چه