- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
که اداره میکردند و جنایات هم همان جنایات بود. نتوانستند این کار را بکنند.
نفس امّاره و حیلههای شیطانی
شما امروز باید فکر این را بکنید که از یک چاه عمیقی این مردم شما را نجات دادند.
شما حبسها را دیدید و زجرها را چشیدید و الآن هم آزادی را و شهد آزادی را دارید میچشید. برای شکر این نعمت، شماها خدمتگزار باشید. برای شکر این نعمت، همه با هم در یک راه باشید. این را من کراراً گفتهام: اگر همه انبیا جمع بشوند در تهران و بخواهند کار بکنند، بخواهند دخالت در امور بکنند، هیچ با هم اختلاف پیدا نمیکنند؛ امکان ندارد. برای چه؟ برای اینکه آنها نفْس خودشان را کشته بودند و مبدأ خلاف، نفْس انسان است؛ مبدأ همه خلافهایی که پیدا میشود. انسان خیال میکند که نه، من برای مصلحت این کار را میکنم. عمر خودش را انسان نمیفهمد، وضع خودش را انسان نمیفهمد. شما اگر بخواهید مقایسه کنید - شمایی که میگویید که من برای مصلحت مسلمین فلان کار را میکنم - شما فکر این را در خلوت بکنید که اگر یک کسی دیگر به جای شما بود و بهتر هم مصالح مسلمین را انجام میداد، شما باز همانطور بودید؟
میخواستید خودتان نباشید و او باشد؟ یا نه، میخواهید که این مصلحت مسلمین - به اصطلاحتان - به دست شما انجام بگیرد؟ «منم که این مصلحت را دارم ایجاد میکنم»، این همان شیطان است؛ همان شیطانی که اغوا میکند آدم را. اکثر اغوائاتش این است که انسان را بازی میدهد، وسوسه میکند در انسان؛ وسوسههای دامنهدار از همه طرف.
وسوسه میکند که تو حالا صاحب قدرت هستی، تو حالا صاحب کذا هستی، دیگران چکارهاند؟ شما حالا وزیر هستید، دیگران باید اطاعت بکنند، چشم بسته باید اطاعت بکنند! شما وکیل هستید، دیگران باید از شما اطاعت بکنند و چشم بسته هم باشند! این همه برای این است که انسان خودش را نساخته. اگر انسان خودش را ساخته بود، هیچ بدش نمیآمد که یک رعیتی هم به او انتقاد کند؛ اصلاً بدش نمیآمد، از انتقاد بدش نمیآمد.
نفس امّاره و حیلههای شیطانی
شما امروز باید فکر این را بکنید که از یک چاه عمیقی این مردم شما را نجات دادند.
شما حبسها را دیدید و زجرها را چشیدید و الآن هم آزادی را و شهد آزادی را دارید میچشید. برای شکر این نعمت، شماها خدمتگزار باشید. برای شکر این نعمت، همه با هم در یک راه باشید. این را من کراراً گفتهام: اگر همه انبیا جمع بشوند در تهران و بخواهند کار بکنند، بخواهند دخالت در امور بکنند، هیچ با هم اختلاف پیدا نمیکنند؛ امکان ندارد. برای چه؟ برای اینکه آنها نفْس خودشان را کشته بودند و مبدأ خلاف، نفْس انسان است؛ مبدأ همه خلافهایی که پیدا میشود. انسان خیال میکند که نه، من برای مصلحت این کار را میکنم. عمر خودش را انسان نمیفهمد، وضع خودش را انسان نمیفهمد. شما اگر بخواهید مقایسه کنید - شمایی که میگویید که من برای مصلحت مسلمین فلان کار را میکنم - شما فکر این را در خلوت بکنید که اگر یک کسی دیگر به جای شما بود و بهتر هم مصالح مسلمین را انجام میداد، شما باز همانطور بودید؟
میخواستید خودتان نباشید و او باشد؟ یا نه، میخواهید که این مصلحت مسلمین - به اصطلاحتان - به دست شما انجام بگیرد؟ «منم که این مصلحت را دارم ایجاد میکنم»، این همان شیطان است؛ همان شیطانی که اغوا میکند آدم را. اکثر اغوائاتش این است که انسان را بازی میدهد، وسوسه میکند در انسان؛ وسوسههای دامنهدار از همه طرف.
وسوسه میکند که تو حالا صاحب قدرت هستی، تو حالا صاحب کذا هستی، دیگران چکارهاند؟ شما حالا وزیر هستید، دیگران باید اطاعت بکنند، چشم بسته باید اطاعت بکنند! شما وکیل هستید، دیگران باید از شما اطاعت بکنند و چشم بسته هم باشند! این همه برای این است که انسان خودش را نساخته. اگر انسان خودش را ساخته بود، هیچ بدش نمیآمد که یک رعیتی هم به او انتقاد کند؛ اصلاً بدش نمیآمد، از انتقاد بدش نمیآمد.