- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
مسائل اینطور نیست که به گوش ما میخوانند کهای اگر امریکا چه بشود، چه.
خوب، یک سال تمام است که این جوانهای عزیز ما رفتهاند و البته رنج کشیدهاند، زحمت کشیدهاند و مأجورند در این امر پیش خدای تبارک و تعالی - من نباید تشکر کنم از آنها، عمل آنها پیش خدا ارزش دارد - یک سال است که اینها رفتهاند و آنجا را گرفتهاند. آنها جز، هی حرفْ آنها زدند، آنور ایستادند و حرف زدند و چه کردند و خوب، حصر اقتصادی کردند و چه کردند، لکن ملت سر جای خودش ایستاده و هیچ نقصی در خودش نمیبیند. ده سال دیگر هم که بشود، همین است. عمده ارزش این عملها این است که از ذهن تودههای ضعیف مردم در سرتاسر دنیا، مستضعفین جهان در سرتاسر دنیا، از ذهن اینها این رعبها را خارج میکند، به خود میآیند. الآن هم آمدهاند، هی میگویند که ماها در انزوا هستیم. آن وقت که در انزوا نبودیم چه بودیم؟! یک ملت زیردست ضعیف بیچاره! یک پاسبان در بازار بزرگ تهران حکومت میکرد بر بازار! این آن وقت بود که ما منزوی نبودیم! منزوی نبودیم؛ یعنی، روابطمان با امریکا و با شوروی و با کذا و کذا سر جایش بود!
استقلال و خودکفایی در انزوای از قدرتها
حالا که منزوی هستیم چه هستیم؟ حالا که منزوی هستیم جوانهای ما ایستادهاند و سفارت امریکا را گرفتهاند و پنجاه و چند نفر جاسوسها را گرفتهاند و نگه داشتهاند. البته انسانی هم با آنها رفتار کردهاند. آنطوری که به من دائماً رسیده این است که خیلی خوب با اینها رفتار کردهاند و اخلاق اسلامی هم همین است. حالا که منزوی هستیم اینکه بازارمان سر جایش هست با عزّت و احترام. هیچ کس به ما نمیتواند ظلم کند. هیچ کس نمیتواند بگوید بازارتان را ببندید یا با الزام بازار را ببندند. هیچ کس نمیتواند بیاید بگوید چهارم آبان است بیرقها را همه جا بزنید و باید همچو بشوید، هیچ. حالا که منزوی نیستیم خودمانیم، مستقلیم. انزوا اگر پیدا شد، انسان خودش را بهتر پیدا میکند.
دیروز چند تا، دو - سه تا جوان آمدند و یک تفنگی را، که من خوب نمیشناسم
خوب، یک سال تمام است که این جوانهای عزیز ما رفتهاند و البته رنج کشیدهاند، زحمت کشیدهاند و مأجورند در این امر پیش خدای تبارک و تعالی - من نباید تشکر کنم از آنها، عمل آنها پیش خدا ارزش دارد - یک سال است که اینها رفتهاند و آنجا را گرفتهاند. آنها جز، هی حرفْ آنها زدند، آنور ایستادند و حرف زدند و چه کردند و خوب، حصر اقتصادی کردند و چه کردند، لکن ملت سر جای خودش ایستاده و هیچ نقصی در خودش نمیبیند. ده سال دیگر هم که بشود، همین است. عمده ارزش این عملها این است که از ذهن تودههای ضعیف مردم در سرتاسر دنیا، مستضعفین جهان در سرتاسر دنیا، از ذهن اینها این رعبها را خارج میکند، به خود میآیند. الآن هم آمدهاند، هی میگویند که ماها در انزوا هستیم. آن وقت که در انزوا نبودیم چه بودیم؟! یک ملت زیردست ضعیف بیچاره! یک پاسبان در بازار بزرگ تهران حکومت میکرد بر بازار! این آن وقت بود که ما منزوی نبودیم! منزوی نبودیم؛ یعنی، روابطمان با امریکا و با شوروی و با کذا و کذا سر جایش بود!
استقلال و خودکفایی در انزوای از قدرتها
حالا که منزوی هستیم چه هستیم؟ حالا که منزوی هستیم جوانهای ما ایستادهاند و سفارت امریکا را گرفتهاند و پنجاه و چند نفر جاسوسها را گرفتهاند و نگه داشتهاند. البته انسانی هم با آنها رفتار کردهاند. آنطوری که به من دائماً رسیده این است که خیلی خوب با اینها رفتار کردهاند و اخلاق اسلامی هم همین است. حالا که منزوی هستیم اینکه بازارمان سر جایش هست با عزّت و احترام. هیچ کس به ما نمیتواند ظلم کند. هیچ کس نمیتواند بگوید بازارتان را ببندید یا با الزام بازار را ببندند. هیچ کس نمیتواند بیاید بگوید چهارم آبان است بیرقها را همه جا بزنید و باید همچو بشوید، هیچ. حالا که منزوی نیستیم خودمانیم، مستقلیم. انزوا اگر پیدا شد، انسان خودش را بهتر پیدا میکند.
دیروز چند تا، دو - سه تا جوان آمدند و یک تفنگی را، که من خوب نمیشناسم