- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
این است که نمیتوانند ببینند این جمهوری را؟ مبادی مختلف هم دارد در نفوس خبیثه آنها.
خوب، شهربانی چهطور؟ من خودم به شهربانی، به کلانتریها گاهی ابتلا پیدا کرده بودم در جوانی. شما هر کدام مبتلا شده باشید به این کلانتریهایی که در سابق بود میدانید که وضع چه جور بود، و مردم در نظر آنها چهطور بودند و با مردم چه رفتار میکردند.
پاسبانهایی که باید پاسبانی کنند از یک ملت و باید پاسبان ملت باشند آنطور بودند. حالا هم همان است؟! الآن هم پاسبانهای ما حکومت میکنند به مردم؟! یکیشان میآمد بازار تهران را میبست! حال همهشان هم بیایند آن جا، میآیند یک همچو کاری بکنند؟! نمیآیند. و ثانیاً بیایند، ملت همان ملت است که پذیرا باشد این را؟! این را باید در قضیه خود ملت هم بگوییم. آن وقت کسی که شکایت از کسی داشت، میخواست برود به کلانتری خوف این را داشت که در خود کلانتری گرفتاری برایش پیدا بشود! مردم از کلانتری آنطور میترسیدند که از دزدهای سر محله، از چاقوکشها! حالا هم آنطور است؟! مردم آنطور میترسند از کلانتریها و از شهربانی؟ و شهربانیها و کلانتریها هم همان معاملات زمان سابق را دارند؟ یا نه، این آقایان نویسندهها دلشان میخواهد آن وقت باشد، لکن خوابشان آشفته است!
منزلت و شأن پاسداران
پاسدار در آن وقت نبود. چرا نبود؟ برای اینکه پاسدار با وضع طاغوتی موافق نبود.
پاسدار طرفدار ظلم و طرفدار طاغوت نبود؛ یعنی ملت نبود. آن وقت پاسداری نبود، چون ملت مخالف بود با رژیم شاهنشاهی؛ مخالف بود با طاغوت؛ پشتیبانی از طاغوت را حرام میدانست، خلاف اسلام میدانست؛ خلاف قرآن مجید میدانست. بعد از اینکه انقلاب شد، اینها در همه کشور، سرتاسر خودشان جوشیدند از بین ملت و بیرون آمدند و حفاظت کردند این کشور را، و حالا هم مشغول به خدمت هستند. اینها هم یک دستهای هستند که همان طاغوت هستند، منتها اسمی عوض کردهاند؟! آن وقت رؤسای اینها را
خوب، شهربانی چهطور؟ من خودم به شهربانی، به کلانتریها گاهی ابتلا پیدا کرده بودم در جوانی. شما هر کدام مبتلا شده باشید به این کلانتریهایی که در سابق بود میدانید که وضع چه جور بود، و مردم در نظر آنها چهطور بودند و با مردم چه رفتار میکردند.
پاسبانهایی که باید پاسبانی کنند از یک ملت و باید پاسبان ملت باشند آنطور بودند. حالا هم همان است؟! الآن هم پاسبانهای ما حکومت میکنند به مردم؟! یکیشان میآمد بازار تهران را میبست! حال همهشان هم بیایند آن جا، میآیند یک همچو کاری بکنند؟! نمیآیند. و ثانیاً بیایند، ملت همان ملت است که پذیرا باشد این را؟! این را باید در قضیه خود ملت هم بگوییم. آن وقت کسی که شکایت از کسی داشت، میخواست برود به کلانتری خوف این را داشت که در خود کلانتری گرفتاری برایش پیدا بشود! مردم از کلانتری آنطور میترسیدند که از دزدهای سر محله، از چاقوکشها! حالا هم آنطور است؟! مردم آنطور میترسند از کلانتریها و از شهربانی؟ و شهربانیها و کلانتریها هم همان معاملات زمان سابق را دارند؟ یا نه، این آقایان نویسندهها دلشان میخواهد آن وقت باشد، لکن خوابشان آشفته است!
منزلت و شأن پاسداران
پاسدار در آن وقت نبود. چرا نبود؟ برای اینکه پاسدار با وضع طاغوتی موافق نبود.
پاسدار طرفدار ظلم و طرفدار طاغوت نبود؛ یعنی ملت نبود. آن وقت پاسداری نبود، چون ملت مخالف بود با رژیم شاهنشاهی؛ مخالف بود با طاغوت؛ پشتیبانی از طاغوت را حرام میدانست، خلاف اسلام میدانست؛ خلاف قرآن مجید میدانست. بعد از اینکه انقلاب شد، اینها در همه کشور، سرتاسر خودشان جوشیدند از بین ملت و بیرون آمدند و حفاظت کردند این کشور را، و حالا هم مشغول به خدمت هستند. اینها هم یک دستهای هستند که همان طاغوت هستند، منتها اسمی عوض کردهاند؟! آن وقت رؤسای اینها را