- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
خارج بگویند این یک کشوری است که نمیتواند خودش درست کند. بزرگانش اینها هستند؛ ریختند به جان هم، و پایینتر آنها هم آنها هستند که ریختند به جان هم! در حالی که مملکتشان در معرض خطر است، جنگ داخلی راه انداختهاند. پس اینها رشد ندارند.
اگر رشد داشتند وقتی که دشمن به آنها حمله میکند، همه باید قلمها و زبانها را غلاف کنند، و برای دشمن به کار بیندازند. قلمها به ضد دشمن؛ قدمها به ضد دشمن؛ همه چیز به ضد دشمن. وقتی دیدند که ما اینطور نیستیم، مملکتمان در معرض خطر است، جنگ ما داریم، اشرار از اطراف مشغولاند به اینکه ما را منحرف کنند از جنگ و مشغول به کار دیگری بکنند تا جنگ طول بکشد، از این طرف، در تمام کشور ما یک دسته اشخاصی آمدند برای اینکه آشوب بکنند، همّشان این است که ما را به جان هم بیندازند، اگر در یک همچو موقعی که دنیا میداند که وضع ما این طوری است - آنها هم چنین نیست که بیخبر از مسائل ما باشند .... اینها به همه جا اطلاع میدهند، همه حرفهای اینها را آنجا هم میگویند - اینطور باشد که منعکس بشود ما یک ملتی هستیم که در عین حالی که مبتلا به دشمنها هستیم، خودمان به جان هم ریختیم و خودمان مشغولیم به اینکه با هم اختلاف داشته باشیم، هِی دامن بزنیم به اختلافات، این همان است که آنها از خدا میخواهند. در دنیا منعکس بشود یک ملتی هستند که قیّم لازم دارند. خودشان نمیتوانند خودشان را اداره کنند. باید یک قیّمی بیاید آنها را اداره کند! این را مشروع کند درخارج. و بعد به واسطه مشروعیت این، وارد بشوند در ایران. یک وقت این است که مشروع نیست. فرض کنید که فلان کشور به ما حمله میکند، دیگران محکومش میکنند، اگر انسان باشند آنها. یک وقت صورت مشروعیّت به او میدهند. وقتی صورت مشروعیت به او دادند، هر کدام از اینها که میخواهند قیّم بشوند وارد میشوند میگویند ما دیدیم که این مملکت دارد از بین میرود، برای انسان دوستی و برای خیرخواهی آمدیم اینجا که اینها را اداره بکنیم! خوب، شما قضیه افغانستان را دارید میبینید. یک بهانه پیدا کردند در افغانستان، شوروی آمد در آنجا! قبل از اینکه ظاهراً وارد بشوند، آمد آن سفیرشان پیش من گفت که از ما خواستهاند که برویم آنجا. من به او گفتم: شما قدرت
اگر رشد داشتند وقتی که دشمن به آنها حمله میکند، همه باید قلمها و زبانها را غلاف کنند، و برای دشمن به کار بیندازند. قلمها به ضد دشمن؛ قدمها به ضد دشمن؛ همه چیز به ضد دشمن. وقتی دیدند که ما اینطور نیستیم، مملکتمان در معرض خطر است، جنگ ما داریم، اشرار از اطراف مشغولاند به اینکه ما را منحرف کنند از جنگ و مشغول به کار دیگری بکنند تا جنگ طول بکشد، از این طرف، در تمام کشور ما یک دسته اشخاصی آمدند برای اینکه آشوب بکنند، همّشان این است که ما را به جان هم بیندازند، اگر در یک همچو موقعی که دنیا میداند که وضع ما این طوری است - آنها هم چنین نیست که بیخبر از مسائل ما باشند .... اینها به همه جا اطلاع میدهند، همه حرفهای اینها را آنجا هم میگویند - اینطور باشد که منعکس بشود ما یک ملتی هستیم که در عین حالی که مبتلا به دشمنها هستیم، خودمان به جان هم ریختیم و خودمان مشغولیم به اینکه با هم اختلاف داشته باشیم، هِی دامن بزنیم به اختلافات، این همان است که آنها از خدا میخواهند. در دنیا منعکس بشود یک ملتی هستند که قیّم لازم دارند. خودشان نمیتوانند خودشان را اداره کنند. باید یک قیّمی بیاید آنها را اداره کند! این را مشروع کند درخارج. و بعد به واسطه مشروعیت این، وارد بشوند در ایران. یک وقت این است که مشروع نیست. فرض کنید که فلان کشور به ما حمله میکند، دیگران محکومش میکنند، اگر انسان باشند آنها. یک وقت صورت مشروعیّت به او میدهند. وقتی صورت مشروعیت به او دادند، هر کدام از اینها که میخواهند قیّم بشوند وارد میشوند میگویند ما دیدیم که این مملکت دارد از بین میرود، برای انسان دوستی و برای خیرخواهی آمدیم اینجا که اینها را اداره بکنیم! خوب، شما قضیه افغانستان را دارید میبینید. یک بهانه پیدا کردند در افغانستان، شوروی آمد در آنجا! قبل از اینکه ظاهراً وارد بشوند، آمد آن سفیرشان پیش من گفت که از ما خواستهاند که برویم آنجا. من به او گفتم: شما قدرت