- » امروز دوشنبه، 5 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
تعدی به مردم، یال و کوپالها را درست میکردند برای اذیت مردم. من بچه بودم که حکومت گلپایگان یک نفر آدم شر هم بود، یکی از بالاترین افراد در بین تجّار و از متدین ترین افرادی که سراغ داشتم، این را از توی اتاقی که نشسته بودند وقتی که حکومت با آنها با خشونت صحبت میکرد و ما بیرون بودیم، نمیدانم حالا آنجا صحبت چه بود، ایشان میدیدند، کشیدند آن مرد محترم را آوردند توی حیاط پایش را بستند به چوب و کتک زدند به او، وضع اینطور بود. وضع زمان بعد هم که به آنطور نبود بهطور بدتر بود.
حالا بحمدالله هی گفته میشود که خوب، چه شده است، چه شده است؟ اینها نمیدانند چه شده است و یا میدانند و میخواهند شیطنت کنند، اینها رئیس جمهورشان این آقاست و نخست وزیرشان این آقا و وزیر کشورشان آن آقا، سایر وزراشان این آقا، نه آن بساط حکومت حتی خمین را دارند تا برسد به آنجایی که «عین الدوله» (1) چه میکرد - فرض کنید که - دیگران چه بساطی داشتند. خوب، این یک کاری شده است که امثال «عین الدوله» هایی که در هر محلی بودند مردم را کباب میکردند و آن همه ظلم میکردند و حکومتهای اینها اجارهای بود؛ یعنی، در تهران آن که رأس بود آن خراسان را به یک کسی تیول میکرد و اصفهان را به یک کسی، این به حسب اختلاف سعه از آنها پول میگرفت و این دیگر مختار بود برود آنجا که کسی که - مثلاً - آن وقت بیست هزار تومان میداد و بیست هزار تومان آن وقت دو سه میلیون حالا بود، این باید برود بیست هزار تومان این آقا را بدهد، یک بیست هزار تومان هم برای خودش تهیه کند.
دیگر هرچه مردم میخواستند که شکایت کنند بنابراین بود که دیگر به شکایتها گوش ندهند. آن حاکم بیست هزار تومان را آنجا بدهد برود آنجا فعال مایشاء. (2) هرچه مردم شکایت کنند، دیگر مردم هم مأیوس شدند که شکایت بکنند و شکایت هم نمیکردند مردم.
حالا بحمدالله هی گفته میشود که خوب، چه شده است، چه شده است؟ اینها نمیدانند چه شده است و یا میدانند و میخواهند شیطنت کنند، اینها رئیس جمهورشان این آقاست و نخست وزیرشان این آقا و وزیر کشورشان آن آقا، سایر وزراشان این آقا، نه آن بساط حکومت حتی خمین را دارند تا برسد به آنجایی که «عین الدوله» (1) چه میکرد - فرض کنید که - دیگران چه بساطی داشتند. خوب، این یک کاری شده است که امثال «عین الدوله» هایی که در هر محلی بودند مردم را کباب میکردند و آن همه ظلم میکردند و حکومتهای اینها اجارهای بود؛ یعنی، در تهران آن که رأس بود آن خراسان را به یک کسی تیول میکرد و اصفهان را به یک کسی، این به حسب اختلاف سعه از آنها پول میگرفت و این دیگر مختار بود برود آنجا که کسی که - مثلاً - آن وقت بیست هزار تومان میداد و بیست هزار تومان آن وقت دو سه میلیون حالا بود، این باید برود بیست هزار تومان این آقا را بدهد، یک بیست هزار تومان هم برای خودش تهیه کند.
دیگر هرچه مردم میخواستند که شکایت کنند بنابراین بود که دیگر به شکایتها گوش ندهند. آن حاکم بیست هزار تومان را آنجا بدهد برود آنجا فعال مایشاء. (2) هرچه مردم شکایت کنند، دیگر مردم هم مأیوس شدند که شکایت بکنند و شکایت هم نمیکردند مردم.