- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
و مسئله دیگر تمام شد، و ما دیدیم که دنبال او زیادتر شد همه چیزها؛ یعنی، قدرت ملت، که همان قدرت اسلام است و قدرت الهی است، هیچ ابداً تزلزل در آنها پیدا نشد و دنبال کردند مطلب را. در هر مطلبی که پیش میآید، ما میبینیم که این ملت ما مستعدتر میشوند و بهتر پیش میروند.
بنابراین، اگر تزلزل از ناحیه این است که افراد زیاد کشته شدهاند، در 17 شهریور و پانزده خرداد هم چندین هزار کشته شده است و اگر این است که شخصیتها از بین رفتهاند، البته ما متأسفیم و میدانیم که شخصیتهای بزرگی از دست رفتهاند و یادشان گرامی! لکن [از بین رفتن] شخصیتها اسباب این نمیشود، که یک مملکتی که سی و چند میلیون جمعیت دارد و همه مصمم و همه حاضر، یک افرادی که وقتی که همین شخصیتها به شهادت میرسند، خانوادههایشان و برادرهایشان و بچههای کوچکشان میآیند و صحبت میکنند و دلداری به مردم میدهند؛ بچه کوچک میآید، میگوید که مردم باید به انسجام خودشان ادامه بدهند. یک همچو کشوری که اینطوری شده - و این از برکت اسلام است که مردم اینطوری در صحنه حاضرند - وقتی اینطور شد، دیگر معنا ندارد که کسی بگوید که به یک مویی بسته است و تزلزل حاصل شده است. خوب، یک نفر البته بسیار عزیز از دست ما رفته است، یک نفر دیگری به جای او میآید یا آمده است. اینها یک مطلبی است که آنها هی به آن میخواهند باد کنند و باد به آن بزنند و بزرگش کنند و اینها. هر قصهای که در ایران وارد میشود، مشابهش در جاهای دیگر هم واقع شده است. حالا که در ایران واقع شد، پس ایران چه خواهد شد، پس چه خواهد شد! نه اینکه اینها نمیفهمند، اینها میفهمند که مسئلهای نشده است، لکن میخواهند خوب، صحبت کنند. باید یک صحبتی کرد و این مسئله اسباب هیچ چیز نشده. میگویند فلانی دلداری به مردم میدهد. مردم به ما دلداری دارند میدهند، نه من دلداری به مردم میدهم؛ این مردمند که دلداری به همه ما میدهند، این جمعیتها و این زن و این مرد و این بچه و این بزرگ که همیشه حاضرند، دلداری به ما میدهند، نه اینکه ما دلداری به آنها میدهیم.
بنابراین، اگر تزلزل از ناحیه این است که افراد زیاد کشته شدهاند، در 17 شهریور و پانزده خرداد هم چندین هزار کشته شده است و اگر این است که شخصیتها از بین رفتهاند، البته ما متأسفیم و میدانیم که شخصیتهای بزرگی از دست رفتهاند و یادشان گرامی! لکن [از بین رفتن] شخصیتها اسباب این نمیشود، که یک مملکتی که سی و چند میلیون جمعیت دارد و همه مصمم و همه حاضر، یک افرادی که وقتی که همین شخصیتها به شهادت میرسند، خانوادههایشان و برادرهایشان و بچههای کوچکشان میآیند و صحبت میکنند و دلداری به مردم میدهند؛ بچه کوچک میآید، میگوید که مردم باید به انسجام خودشان ادامه بدهند. یک همچو کشوری که اینطوری شده - و این از برکت اسلام است که مردم اینطوری در صحنه حاضرند - وقتی اینطور شد، دیگر معنا ندارد که کسی بگوید که به یک مویی بسته است و تزلزل حاصل شده است. خوب، یک نفر البته بسیار عزیز از دست ما رفته است، یک نفر دیگری به جای او میآید یا آمده است. اینها یک مطلبی است که آنها هی به آن میخواهند باد کنند و باد به آن بزنند و بزرگش کنند و اینها. هر قصهای که در ایران وارد میشود، مشابهش در جاهای دیگر هم واقع شده است. حالا که در ایران واقع شد، پس ایران چه خواهد شد، پس چه خواهد شد! نه اینکه اینها نمیفهمند، اینها میفهمند که مسئلهای نشده است، لکن میخواهند خوب، صحبت کنند. باید یک صحبتی کرد و این مسئله اسباب هیچ چیز نشده. میگویند فلانی دلداری به مردم میدهد. مردم به ما دلداری دارند میدهند، نه من دلداری به مردم میدهم؛ این مردمند که دلداری به همه ما میدهند، این جمعیتها و این زن و این مرد و این بچه و این بزرگ که همیشه حاضرند، دلداری به ما میدهند، نه اینکه ما دلداری به آنها میدهیم.