- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
«انحصار»، این صحیح است. انحصارطلبی - فی نفسه - یک امر فاسدی نیست که هر انحصارطلبی فاسد است. انحصار که بخواهد همه چیز را به نفع مادیت تمام بکند، برای خود آدم باشد، این انحصارطلبی فاسد است. البته اگر شما و ما و هر کدام اینها بخواهیم بهره برداری برای خودمان بکنیم، از این شهدایی که خون خودشان را دادند، ما هم انحصارطلب به آن معنای فاسدش هستیم. اما من که شماها را میشناختم و میدیدم اینطوری نیست مسئله و مقصد شما اسلام است، خوب، من گاهی هم به اشخاص میگفتم که صحیح نیست. در هر صورت، شهادت آقای بهشتی و این هفتاد نفر مظلوم یکدفعه متحول کرد مردم را به اینکه کم کم بیدار شدند. الآن بعضی از آن اشخاص که در آن وقت چیزهایی - مثلاً - میگفتند، برگشتهاند و پشیمان شدهاند و اظهار ندامت میکنند، و توبه میکنند و مثل قضیه تائبین شده است الآن، و هر قصهای که واقع میشود اینطور است.
آقای قدوسی - خدا رحمتش کند - خوب من میشناختم چه آدمی است و چقدر به این آدم [اتهام وارد] کردند که مردم را دارد چه میکند، میکُشد، چه میکند، فلان ...، و من میدانستم چه آدمی است؛ محتاط. در احتیاط، حتی در این مالیات، آنقدر از او شکایت میکردند که این آقا احتیاط میکند، نمیگذارد یک چیزی را که باید خرج کرد، خرج کند، لکن وقتی که به شهادت رسید، یکدفعه یک دسته بیدار شدند که اینها یک همچو افرادی را دارند شهید میکنند. اینها هر نفری از ماها و شما را شهید بکنند، به نفع اسلام است و ما از این خوفی نداریم و به ضرر آنهاست. اگر اینها از روی عقل عمل کرده بودند و آنطوری که بعضی جبهههای سیاسی عمل میکنند - که آنها هم مثل همینهایند - اگر اینها از روی عقل عمل کرده بودند، حالا هم رئیس جمهور همان بود و هم آن وکلایی که فاسد بودند، همان جا بودند و میتوانستند که به تدریج، کم کم بکشانند این جمهوری اسلامی را به مسائل غربی، همه هم رو به غرب نماز میخواندند.
لکن خدا خواست، اینکه اینها نتوانند خودداری کنند و سیاست را نمیفهمیدند؛ نمیفهمیدند که چه جور باید رفتار کرد. ملت را نشناخته بودند. اسلام را توجه به آن
آقای قدوسی - خدا رحمتش کند - خوب من میشناختم چه آدمی است و چقدر به این آدم [اتهام وارد] کردند که مردم را دارد چه میکند، میکُشد، چه میکند، فلان ...، و من میدانستم چه آدمی است؛ محتاط. در احتیاط، حتی در این مالیات، آنقدر از او شکایت میکردند که این آقا احتیاط میکند، نمیگذارد یک چیزی را که باید خرج کرد، خرج کند، لکن وقتی که به شهادت رسید، یکدفعه یک دسته بیدار شدند که اینها یک همچو افرادی را دارند شهید میکنند. اینها هر نفری از ماها و شما را شهید بکنند، به نفع اسلام است و ما از این خوفی نداریم و به ضرر آنهاست. اگر اینها از روی عقل عمل کرده بودند و آنطوری که بعضی جبهههای سیاسی عمل میکنند - که آنها هم مثل همینهایند - اگر اینها از روی عقل عمل کرده بودند، حالا هم رئیس جمهور همان بود و هم آن وکلایی که فاسد بودند، همان جا بودند و میتوانستند که به تدریج، کم کم بکشانند این جمهوری اسلامی را به مسائل غربی، همه هم رو به غرب نماز میخواندند.
لکن خدا خواست، اینکه اینها نتوانند خودداری کنند و سیاست را نمیفهمیدند؛ نمیفهمیدند که چه جور باید رفتار کرد. ملت را نشناخته بودند. اسلام را توجه به آن