- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
ملت میترسند. آنی که با ملت سروکار دارد، شما آقایان هستید. ایران در هر دِهش یک اهل علم هست. حالا اگر نباشد هم خوب، خیلی نادر است و در هر شهری عدهای هستند، در هر استانی عدههایی هستند و اینهایند که آنها از آنها میترسند. میگویند که اینها مردم به آنها توجه دارند.
ائمه جماعت وقتی که در مسجد میروند، هر کدام یک عدهای دارند و یک عده مرید دارند، یک عده مأموم دارند. اگر یک وقت صدایشان درآید، خوب، این اسباب زحمت میشود. این دژ را باید بشکنند. با هر قیمتی که شده است، دنبال اینند که اینها را از بین ببرند. الآن هم هستند. آن وقتی که اینها درست ادراک نکرده بودند و حدس میزدند، خوب حدسی بود که درست هم بود که این طایفه در بین مردم اینطور هستند که میتوانند مردم را بسیج کنند. با اینکه نشده بود یک همچو امری، مع ذلک، آنقدر جدیت کردند با دست عمال خودشان، با روزنامه نویسها و با همه بوقهای تبلیغاتی که این جمعیت را از مردم جدا کنند و یک وقت همه عمامهها را باید بردارند. عمامهها را برداشتند؛ طلبهها نمیتوانستند در خیابانها بروند. در زمان رضاخان اینطور بود. بعد هی هرچه گذشت، دیدند نه، نمیشود. این جمعیت به اینطور از بین نمیرود؛ با زور و فشار و حبس و تبعید و امثال ذلک، لکن خوب، جنبههایی که جنبههای سیاسی بود و جنبههایی بود که مردم را از اینها دلسرد کنند؛ اینها را از مردم جدا کنند؛ امثال اینها. همه اینها را آن روزی که آنها ندیده بودند باز مطلب را، آنطور با جدیت دنبالش بودند.
امروزی که دیدند و سیلی را خوردند از اسلام و از این روحانیت معظم اسلام و فهمیدند، احساس کردند این معنا را که اینها میتوانند مردم را بسیج کنند؛ این بسیج عمومی، که الآن در ایران هر وقت که سپاه پاسداران بگویند، مردم بسیج میشوند، این دنبال همین معناست که مسجدها مرکز این مسائل بود و شد و این کار در ذهن مردم وارد شد ..
علمای اسلام احساس کردند، اکثریت قریب به اتفاقشان احساس کردند که باید ما این سد عدم دخالت در سیاست را بشکنیم و ما باید وارد بشویم در امور. باید ما دخالت کنیم.
باید اهتمام به امر مسلمین داشته باشیم. اهتمام به امر مسلمین این نیست که من بروم نماز
ائمه جماعت وقتی که در مسجد میروند، هر کدام یک عدهای دارند و یک عده مرید دارند، یک عده مأموم دارند. اگر یک وقت صدایشان درآید، خوب، این اسباب زحمت میشود. این دژ را باید بشکنند. با هر قیمتی که شده است، دنبال اینند که اینها را از بین ببرند. الآن هم هستند. آن وقتی که اینها درست ادراک نکرده بودند و حدس میزدند، خوب حدسی بود که درست هم بود که این طایفه در بین مردم اینطور هستند که میتوانند مردم را بسیج کنند. با اینکه نشده بود یک همچو امری، مع ذلک، آنقدر جدیت کردند با دست عمال خودشان، با روزنامه نویسها و با همه بوقهای تبلیغاتی که این جمعیت را از مردم جدا کنند و یک وقت همه عمامهها را باید بردارند. عمامهها را برداشتند؛ طلبهها نمیتوانستند در خیابانها بروند. در زمان رضاخان اینطور بود. بعد هی هرچه گذشت، دیدند نه، نمیشود. این جمعیت به اینطور از بین نمیرود؛ با زور و فشار و حبس و تبعید و امثال ذلک، لکن خوب، جنبههایی که جنبههای سیاسی بود و جنبههایی بود که مردم را از اینها دلسرد کنند؛ اینها را از مردم جدا کنند؛ امثال اینها. همه اینها را آن روزی که آنها ندیده بودند باز مطلب را، آنطور با جدیت دنبالش بودند.
امروزی که دیدند و سیلی را خوردند از اسلام و از این روحانیت معظم اسلام و فهمیدند، احساس کردند این معنا را که اینها میتوانند مردم را بسیج کنند؛ این بسیج عمومی، که الآن در ایران هر وقت که سپاه پاسداران بگویند، مردم بسیج میشوند، این دنبال همین معناست که مسجدها مرکز این مسائل بود و شد و این کار در ذهن مردم وارد شد ..
علمای اسلام احساس کردند، اکثریت قریب به اتفاقشان احساس کردند که باید ما این سد عدم دخالت در سیاست را بشکنیم و ما باید وارد بشویم در امور. باید ما دخالت کنیم.
باید اهتمام به امر مسلمین داشته باشیم. اهتمام به امر مسلمین این نیست که من بروم نماز