- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
نمیخواهند پای ملت در کار باشد، برای این [است] که با ملت تفاهم کردن کار آسانی نیست. اما با یک نفر رئیس جمهور، با یک نفر نخست وزیر، با یک نفر شاه، اینها میتوانند تفاهم کنند و مسائلشان را به او بگویند و این هم به مردم تحمیل کند. مردم هم که در صحنه نیستند و ابرقدرتها نمیخواهند باشند. دولتهایی را هم که سرکار میآورند، با همین میزان [سر] کار میآورند که به ملتها کار نداشته باشید شما؛ شمایید که حاکم هستید، شمایید؛ باید همه کارها را خودتان انجام بدهید.
الآن این تحولی که در ایران است، این مسئله را از بین برده. مسئله این [است] که ما رئیس جمهوری داریم که باید حتماً به مردم حکومت کند و نخست وزیر و هیأت دولتی داریم که همه امور دست اینهاست. و «ملت چه کاره است، ما هستیم که هستیم»، این مسئله در ایران مطرح نیست. و یکی از تحولات بزرگی است که ایران به خواست خدای تبارک و تعالی به دست آورده و این تحول موجب این شده است که کارهای شما پیش برود. شما نمیتوانید کارهایی که الآن در ایران هست انجام بدهید، الّا با هماهنگی با ملت. هماهنگی با ملت هم این است که شما توجه کنید به خواستهای اینها. مردم یک استاندار خوب میخواهند، اینکه تقاضای صحیحی است. خوب، شما یک استانداری که - فرض کنید - در فلان جا هست و با مردم نمیسازد، این استاندار را بردارید، یک استاندار دیگر بگذارید؛ تفاهم کنید. علما هم فرض کنید که در بلاد هستند، آنها نمیخواهند که سلطنتی بکنند، حکومتی بکنند. آنها مصالح مردم را ملاحظه میکنند.
فرض کنید میگویند: فلان رئیسی که در اینجا هست، این با مصالح مردم سازگار نیست.
این کاری ندارد؛ خوب، این را یک جای دیگر میگذارندش. یا اگر آدمی است که واقعاً هر جا بگذارند خراب است، کنارش میگذارند و چه میکنند. مقصود من این است که تفاهم بین دولت و ملت و تفاهم اساسی بین ملت و دولت وقتی است که بین روحانیت و ملت باشد.
اینکه دیدید که در همه این زمانها روحانیت مورد هجمه بوده - زمان رضاشاه را شاید هیچ یک از شما ادراک نکرده باشد، درست که بداند چه میکردند. تمام صدمهها بر
الآن این تحولی که در ایران است، این مسئله را از بین برده. مسئله این [است] که ما رئیس جمهوری داریم که باید حتماً به مردم حکومت کند و نخست وزیر و هیأت دولتی داریم که همه امور دست اینهاست. و «ملت چه کاره است، ما هستیم که هستیم»، این مسئله در ایران مطرح نیست. و یکی از تحولات بزرگی است که ایران به خواست خدای تبارک و تعالی به دست آورده و این تحول موجب این شده است که کارهای شما پیش برود. شما نمیتوانید کارهایی که الآن در ایران هست انجام بدهید، الّا با هماهنگی با ملت. هماهنگی با ملت هم این است که شما توجه کنید به خواستهای اینها. مردم یک استاندار خوب میخواهند، اینکه تقاضای صحیحی است. خوب، شما یک استانداری که - فرض کنید - در فلان جا هست و با مردم نمیسازد، این استاندار را بردارید، یک استاندار دیگر بگذارید؛ تفاهم کنید. علما هم فرض کنید که در بلاد هستند، آنها نمیخواهند که سلطنتی بکنند، حکومتی بکنند. آنها مصالح مردم را ملاحظه میکنند.
فرض کنید میگویند: فلان رئیسی که در اینجا هست، این با مصالح مردم سازگار نیست.
این کاری ندارد؛ خوب، این را یک جای دیگر میگذارندش. یا اگر آدمی است که واقعاً هر جا بگذارند خراب است، کنارش میگذارند و چه میکنند. مقصود من این است که تفاهم بین دولت و ملت و تفاهم اساسی بین ملت و دولت وقتی است که بین روحانیت و ملت باشد.
اینکه دیدید که در همه این زمانها روحانیت مورد هجمه بوده - زمان رضاشاه را شاید هیچ یک از شما ادراک نکرده باشد، درست که بداند چه میکردند. تمام صدمهها بر