- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
خدا یک قسم از چیزهایی که پیروز میکرد کشور اسلامی را همین بود که رعب در دل مقابلین آنها القا میفرمود. ما مرهون این رحمتهای بزرگ الهی هستیم و در عین حال، مرهون این ملت هستیم که اینطور همه با هم کمک میکنند. سابقه اصلاً ندارد، از اول تاریخ تا حالا سابقه ندارد که روحانی و ارتشی و پاسبان و پاسدار و امثال اینها در کنار هم باشند و در کنار هم جنگ بکنند. اصلاً این سابقهای ندارد. هیچ جا، نه حالا سابقه دارد، بعدها هم معلوم نیست که، مگر به برکت اسلام جای دیگر پیدا کند یک همچو چیزی که همهشان با هم باشند. و این صحنههایی که در سنگرها، که اینها همه با هم هستند - برای من نقل میکنند - واقعاً صحنههایی است که اعجازآمیز است. و قدر این صحنهها را بدانید.
شرایط عقلایی برای صلح
و اما بعض مسائلی که ما الآن در پیش داریم: شما میدانید که ما از اولی که این جنگ شروع شد تا حالا، چه آن روزی که صدام کوس قادسیه برای خودش میزد و چه امروز که دیگر اسمی از او نیست و رفته است آنجایی که خدا میداند، ما مسائلمان مسائلی بوده است که یکی بوده؛ آن هم برای این است که یک مسائلی که ما گفتیم، یک چیزی نبوده که میخواستیم تحمیل کنیم، یک چیزی بوده است که وقتی عرضه کنیم به همه عقلای دنیا و همه جنگندههای دنیا، عرضه کنیم به آنها، از ما میپذیرند. ما از اول میگفتیم که شما ریختید در منزل ما، در شهرهای ما، در کشور ما، حمله کردید و غافلگیرانه وارد شدید در کشور ما و آنهمه خرابی کردید و آنهمه جرم کردید و آنهمه کشتار کردید، باید بروید بیرون. یکی از شرایط ما این است که بروید بیرون. این را چه انسانی میتواند بگوید که این شرط، یک شرط تحمیلی است؟ خوب، دزد آمده تو خانه ما، تو اثاث ما را برداشته و جمع کرده، میگوید: حالا بیا صلح کنیم، اینها مال من! خوب همین است دیگر؛ اینها دزدهایی بودند که ریختند به این کشور و هرچه هم بود در این شهرها بردهاند. هرچه مردم مال داشتند، اگر یک مقدارش را توانستند خود اینها حمل کنند از
شرایط عقلایی برای صلح
و اما بعض مسائلی که ما الآن در پیش داریم: شما میدانید که ما از اولی که این جنگ شروع شد تا حالا، چه آن روزی که صدام کوس قادسیه برای خودش میزد و چه امروز که دیگر اسمی از او نیست و رفته است آنجایی که خدا میداند، ما مسائلمان مسائلی بوده است که یکی بوده؛ آن هم برای این است که یک مسائلی که ما گفتیم، یک چیزی نبوده که میخواستیم تحمیل کنیم، یک چیزی بوده است که وقتی عرضه کنیم به همه عقلای دنیا و همه جنگندههای دنیا، عرضه کنیم به آنها، از ما میپذیرند. ما از اول میگفتیم که شما ریختید در منزل ما، در شهرهای ما، در کشور ما، حمله کردید و غافلگیرانه وارد شدید در کشور ما و آنهمه خرابی کردید و آنهمه جرم کردید و آنهمه کشتار کردید، باید بروید بیرون. یکی از شرایط ما این است که بروید بیرون. این را چه انسانی میتواند بگوید که این شرط، یک شرط تحمیلی است؟ خوب، دزد آمده تو خانه ما، تو اثاث ما را برداشته و جمع کرده، میگوید: حالا بیا صلح کنیم، اینها مال من! خوب همین است دیگر؛ اینها دزدهایی بودند که ریختند به این کشور و هرچه هم بود در این شهرها بردهاند. هرچه مردم مال داشتند، اگر یک مقدارش را توانستند خود اینها حمل کنند از