- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
میگویید که با اسرائیل مخالف هستید و نمیخواهید با این بهانه یک کلاهی سر ما بگذارید و خیال میکنید که ایران توجه به این مسائل ندارد و کسانی که در رأس امور هستند توجه به این مسائل ندارند، شما اگر نمیخواهید که یک توطئهای داشته باشید و یک کار خلافی بکنید، خوب، راه بدهید ما برویم.
بهانه بودن درخواست صلح
راجع به مسائلی که از اول گفتیم، همان مسائل هست. حالا ما قبول میکنیم از شما که بیایید بروید بیرون، قبول، بسم الله، تشریف ببرند. اما نه اینکه [با] رفتن بیرون، تمام شد قضیه. این یکی از چیزهایی است که ما میخواستیم. دو تای دیگرش مانده است که بُعد معنوی آن در نظر ماست، بُعد سیاسی آن در نظر ماست، نه بُعد مادی آن تا اینکه بگویید که غمض عین کنید، طلبی دارید از ما نگیرید. مگر ما میتوانیم که صرف نظر کنیم از یک چیزی که جانی را به جنایت خودش تشویق میکند؟ ما باید جانی را در دنیا رسوا کنیم و جرمی که کرده است از او بگیریم تا این امور لااقل، محدود بشود؛ اگر از بین نمیرود؛ لااقل، محدود بشود. اینطور نشود که هر کسی افسار گسیخته بریزد شهرهای دیگران را از بین ببرد و اموال مردم را غارت کند و آتش بزند و بعد هم بگوید خوب، بسیار خوب، حالا دیگر صلح میکنیم! این صلح نیست. این معنایش این است که نخیر، شما باید باج به ما بدهید تا ما با شما صلح کنیم و این امروز آن روزی نیست که شما این حرفها را میزنید.
شما دیگر این حرفها را باید کنار بگذارید. شما دیگر قدرتی ندارید که بتوانید یک همچو مسائلی را بگویید و شما خیال کنید که دیگران به شما تقویت میکنند. آن دیگران هم مثل شما میمانند. شما که مال خودتان بود، اینطور از کار درآمد؛ یک جمعیت کمی اینطور خرمشهر را گرفت، آنها که از خارج اجیر شما میخواهند بشوند، آنها برای شما نمیخواهند کار بکنند، برای خودشان میخواهند کار بکنند. آنها با یک فوت از بین میروند. بنابراین، مسئله این است که ما امروز که در اینجا مبتلا هستیم به یک همچو حزبی و در آنجا مبتلا هستیم به یک همچو رژیم فاسد؛ رژیم اسرائیل، ما در هر جبهه
بهانه بودن درخواست صلح
راجع به مسائلی که از اول گفتیم، همان مسائل هست. حالا ما قبول میکنیم از شما که بیایید بروید بیرون، قبول، بسم الله، تشریف ببرند. اما نه اینکه [با] رفتن بیرون، تمام شد قضیه. این یکی از چیزهایی است که ما میخواستیم. دو تای دیگرش مانده است که بُعد معنوی آن در نظر ماست، بُعد سیاسی آن در نظر ماست، نه بُعد مادی آن تا اینکه بگویید که غمض عین کنید، طلبی دارید از ما نگیرید. مگر ما میتوانیم که صرف نظر کنیم از یک چیزی که جانی را به جنایت خودش تشویق میکند؟ ما باید جانی را در دنیا رسوا کنیم و جرمی که کرده است از او بگیریم تا این امور لااقل، محدود بشود؛ اگر از بین نمیرود؛ لااقل، محدود بشود. اینطور نشود که هر کسی افسار گسیخته بریزد شهرهای دیگران را از بین ببرد و اموال مردم را غارت کند و آتش بزند و بعد هم بگوید خوب، بسیار خوب، حالا دیگر صلح میکنیم! این صلح نیست. این معنایش این است که نخیر، شما باید باج به ما بدهید تا ما با شما صلح کنیم و این امروز آن روزی نیست که شما این حرفها را میزنید.
شما دیگر این حرفها را باید کنار بگذارید. شما دیگر قدرتی ندارید که بتوانید یک همچو مسائلی را بگویید و شما خیال کنید که دیگران به شما تقویت میکنند. آن دیگران هم مثل شما میمانند. شما که مال خودتان بود، اینطور از کار درآمد؛ یک جمعیت کمی اینطور خرمشهر را گرفت، آنها که از خارج اجیر شما میخواهند بشوند، آنها برای شما نمیخواهند کار بکنند، برای خودشان میخواهند کار بکنند. آنها با یک فوت از بین میروند. بنابراین، مسئله این است که ما امروز که در اینجا مبتلا هستیم به یک همچو حزبی و در آنجا مبتلا هستیم به یک همچو رژیم فاسد؛ رژیم اسرائیل، ما در هر جبهه