- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
روز آسیب به ما میرسد که از باطن بگندیم؛ افراد باطنشان بگندد و این گند هم سرایت کند و یک دستهای را از بین ببرد و متعفن کند. آن دسته، دسته دیگر را، آن دسته، دسته دیگر را. آنوقت است که کودتا میشود و از بین میروید، آنوقت است که ممالک بزرگ به شما طمع میکنند و با دست خودتان شما را از بین میبرند. غالب آن جاهایی که این دولتهای بزرگ و این قدرتهای فاسد غلبه کردهاند بر مردم، با دست خود مردم به مردم غلبه کردهاند. کم اتفاق میافتد که یک دولتی بیاید، بریزد و خودش بخواهد کاری را انجام بدهد. همیشه نشستهاند آنجا توطئه میکنند، آدم تراشی میکنند در خود ملت.
اگر توانستند از خود ملت یک بساطی درست میکنند و ملت را از بین میبرند، کشورها را از بین میبرند. باید ما که یک کشوری هستیم توجه به خدا میخواهیم داشته باشیم، میخواهیم خودمان مستقل باشیم، میخواهیم خودمان همین کار فقیرانهای که داریم، مال خودمان باشد، ما نمیخواهیم که همه چیزهای بزرگ را داشته باشیم و اسیر باشیم.
ما البته اگر الآن هم تسلیم هر کدام از قدرتها بشویم، هرچه بخواهیم به ما میدهند. الآن هم اگر شما دولتتان، ملتتان تسلیم بشوید به امریکا، سرشار همه چیز به شما میدهند. اما چی؟ همان چیزی را میدهند که به حیواناتشان میدهند، همان چیزی را میدهند که به اسب هایشان میدهند، همان چیزی را میدهند که به نوکرهایشان میدهند. اما اگر ما بایستیم و بگوییم نه، ما نه شرقی هستیم و نه غربی؛ نه این را میخواهیم، نه آن را میخواهیم و با هیچ کس هم دعوا نداریم، هرکس با [ما] مصالحه دارد و حاضر است که ما با استقلال خودمان زندگی کنیم، ما با او هم روابط داریم و هرکس این معنا را ندارد، ما نمیخواهیم روابط داشته باشیم.
بالاخره، اساس یک کشوری با اتحاد مردمش [محکم] میشود. استقلال یک کشوری اگر بخواهد حفظ بشود، باید مردم احساس کنند که ما استقلال میخواهیم.
آزادی یک کشوری باید مردم احساس کنند که ما آزادی میخواهیم، تنفر [داشته باشند] از اینکه ما در تحت رهبری و - نمیدانم - در تحت ذلت کشورهای دیگر باشیم برای شکممان. باید ملت این را احساس کند که ما عروسک خارجی را نمیخواهیم که به
اگر توانستند از خود ملت یک بساطی درست میکنند و ملت را از بین میبرند، کشورها را از بین میبرند. باید ما که یک کشوری هستیم توجه به خدا میخواهیم داشته باشیم، میخواهیم خودمان مستقل باشیم، میخواهیم خودمان همین کار فقیرانهای که داریم، مال خودمان باشد، ما نمیخواهیم که همه چیزهای بزرگ را داشته باشیم و اسیر باشیم.
ما البته اگر الآن هم تسلیم هر کدام از قدرتها بشویم، هرچه بخواهیم به ما میدهند. الآن هم اگر شما دولتتان، ملتتان تسلیم بشوید به امریکا، سرشار همه چیز به شما میدهند. اما چی؟ همان چیزی را میدهند که به حیواناتشان میدهند، همان چیزی را میدهند که به اسب هایشان میدهند، همان چیزی را میدهند که به نوکرهایشان میدهند. اما اگر ما بایستیم و بگوییم نه، ما نه شرقی هستیم و نه غربی؛ نه این را میخواهیم، نه آن را میخواهیم و با هیچ کس هم دعوا نداریم، هرکس با [ما] مصالحه دارد و حاضر است که ما با استقلال خودمان زندگی کنیم، ما با او هم روابط داریم و هرکس این معنا را ندارد، ما نمیخواهیم روابط داشته باشیم.
بالاخره، اساس یک کشوری با اتحاد مردمش [محکم] میشود. استقلال یک کشوری اگر بخواهد حفظ بشود، باید مردم احساس کنند که ما استقلال میخواهیم.
آزادی یک کشوری باید مردم احساس کنند که ما آزادی میخواهیم، تنفر [داشته باشند] از اینکه ما در تحت رهبری و - نمیدانم - در تحت ذلت کشورهای دیگر باشیم برای شکممان. باید ملت این را احساس کند که ما عروسک خارجی را نمیخواهیم که به