- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
مشایخ (1) ما در طول تاریخ داشتهاند و ائمه هدی - سلام الله علیهم - داشتهاند، ما اگر خارج بشویم خوف این است که یک شکستی به روحانیت بخورد، و شکست به روحانیت شکست به اسلام است. اسلام با استثناء روحانیت محال است که به حرکت خودش ادامه بدهد. اینهایند که اسلام را معرفی میکنند و به پیش میبرند و از اول هم همینطور بوده.
اگر ما از زی متعارف روحانیت خارج بشویم و خدای نخواسته، توجه به مادیات بکنیم، در صورتی که خودمان را با اسم روحانی معرفی میکنیم، این منتهی ممکن است بشود به اینکه روحانیت شکست بخورد. من این نگرانی که همیشه هی در دلم هست این است که من خوف این را دارم که مردم به واسطه امثال من به بهشت بروند؛ آنها برای خدا توجه به آقایان دارند، و ما هم و شما هم دعوت میکنید مردم را به خیر و صلاح؛ من خوف این را دارم که آنها برای خاطر ما و شنیدن حرف ما به بهشت بروند و ما برای خاطر اینکه خودمان مهذب نبودیم به جهنم. و آن خوف زیادی که من دارم این است که ما روبرو بشویم با آنها، ما در جهنم باشیم، آنها در بهشت باشند و اشراف به ما پیدا کنند. و این خجالت را انسان کجا ببرد که اینها برای خاطر ما به آن مقامات رسیدهاند و ما برای خاطر هواهای نفسانی به این درجه سُفلی. (2) این یک خوفی است که بسیاری از اوقات من متذکرش هستم. و یک قصهای را که برای من نقل کردهاند که یکی از تجار پیش یکی از علمای بزرگ - حالا کی بوده است نمیدانم - رفته است و گفته است که آقا! اگر پشت کتابی یک چیزی نوشتهاند به ما هم بگویید، کتابها معلوم، اما اگر پشت کتابی چیزی نوشتهاند که شما از آن مطلع هستید به ما هم بگویید برای اینکه ما میبینیم که شما ما را دعوت میکنید به خیر و صلاح، و خودتان نیستید اصلش. معلوم میشود یک مطلب دیگری در کار است. آن آقا گریه کرده است - از قراری که گفتهاند - و گفته است حاجی هیچ چیز دیگری نیست و ما فاسد هستیم. اینطور هم نیست که انسان خیال کند که شیطان
اگر ما از زی متعارف روحانیت خارج بشویم و خدای نخواسته، توجه به مادیات بکنیم، در صورتی که خودمان را با اسم روحانی معرفی میکنیم، این منتهی ممکن است بشود به اینکه روحانیت شکست بخورد. من این نگرانی که همیشه هی در دلم هست این است که من خوف این را دارم که مردم به واسطه امثال من به بهشت بروند؛ آنها برای خدا توجه به آقایان دارند، و ما هم و شما هم دعوت میکنید مردم را به خیر و صلاح؛ من خوف این را دارم که آنها برای خاطر ما و شنیدن حرف ما به بهشت بروند و ما برای خاطر اینکه خودمان مهذب نبودیم به جهنم. و آن خوف زیادی که من دارم این است که ما روبرو بشویم با آنها، ما در جهنم باشیم، آنها در بهشت باشند و اشراف به ما پیدا کنند. و این خجالت را انسان کجا ببرد که اینها برای خاطر ما به آن مقامات رسیدهاند و ما برای خاطر هواهای نفسانی به این درجه سُفلی. (2) این یک خوفی است که بسیاری از اوقات من متذکرش هستم. و یک قصهای را که برای من نقل کردهاند که یکی از تجار پیش یکی از علمای بزرگ - حالا کی بوده است نمیدانم - رفته است و گفته است که آقا! اگر پشت کتابی یک چیزی نوشتهاند به ما هم بگویید، کتابها معلوم، اما اگر پشت کتابی چیزی نوشتهاند که شما از آن مطلع هستید به ما هم بگویید برای اینکه ما میبینیم که شما ما را دعوت میکنید به خیر و صلاح، و خودتان نیستید اصلش. معلوم میشود یک مطلب دیگری در کار است. آن آقا گریه کرده است - از قراری که گفتهاند - و گفته است حاجی هیچ چیز دیگری نیست و ما فاسد هستیم. اینطور هم نیست که انسان خیال کند که شیطان