- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
عارفی است که به نام حضرت صادق - علیه السلام - بهطور روایت نوشته است، دلها را مهیّا میکنند برای رسیدن به محبوب و از همه دل انگیزتر مناجات و ادعیه ائمه مسلمین است که راهبرند به سوی مقصود نه راهنما، و دست انسان حقجو را میگیرند و به سوی او میبرند، افسوس و صدافسوس که ما از آنها فرسنگها دور هستیم و مهجور.
دخترم! سعی کن اگر اهلش نیستی و نشدی، انکار مقامات عارفین و صالحین را نکنی و معاندت با آنان را از وظایف دینی نشمری، بسیاری از آنچه آنان گفتهاند در قرآن کریم بهطور رمز و سربسته، و در ادعیه و مناجاتِ اهل عصمت بازتر، آمده است و چون ما جاهلان از آنها محرومیم با آن به معارضه برخاستیم. گویند صدر المتألّهین دید در جوار حضرت معصومه - سلام الله علیها - شخصی او را لعن میکند، پرسید: چرا صدر را لعن میکنی؟ جواب داد: او قائل به وحدت واجب الوجود است، گفت: پس او را لعن کن! این امر اگر قصه هم باشد حکایت از یک واقعیت دارد. واقعیت دردناکی که من خود قصههایی را دیده یا شنیدهام که در زمان ما بوده است.
من نمیخواهم تطهیر مدعیان را بکنم که: «ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد». (1) میخواهم اصل معنی و معنویت را انکار نکنی، همان معنویتی که کتاب و سنّت نیز از آن یاد کردهاند و مخالفان آن یا آنها را نادیده گرفته و یا به توجیه عامیانه پرداختهاند. و من به تو توصیه میکنم که اول قدم، بیرون آمدن از حجاب ضخیم انکار است که مانع هر رشد و هر قدم مثبت است. این قدمْ کمال نیست، لکن راهگشای به سوی کمال است چنانچه «یقظه» را که در منازل سالکان اول منزل محسوب شده است (2) از منازل نتوان شمرد،
دخترم! سعی کن اگر اهلش نیستی و نشدی، انکار مقامات عارفین و صالحین را نکنی و معاندت با آنان را از وظایف دینی نشمری، بسیاری از آنچه آنان گفتهاند در قرآن کریم بهطور رمز و سربسته، و در ادعیه و مناجاتِ اهل عصمت بازتر، آمده است و چون ما جاهلان از آنها محرومیم با آن به معارضه برخاستیم. گویند صدر المتألّهین دید در جوار حضرت معصومه - سلام الله علیها - شخصی او را لعن میکند، پرسید: چرا صدر را لعن میکنی؟ جواب داد: او قائل به وحدت واجب الوجود است، گفت: پس او را لعن کن! این امر اگر قصه هم باشد حکایت از یک واقعیت دارد. واقعیت دردناکی که من خود قصههایی را دیده یا شنیدهام که در زمان ما بوده است.
من نمیخواهم تطهیر مدعیان را بکنم که: «ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد». (1) میخواهم اصل معنی و معنویت را انکار نکنی، همان معنویتی که کتاب و سنّت نیز از آن یاد کردهاند و مخالفان آن یا آنها را نادیده گرفته و یا به توجیه عامیانه پرداختهاند. و من به تو توصیه میکنم که اول قدم، بیرون آمدن از حجاب ضخیم انکار است که مانع هر رشد و هر قدم مثبت است. این قدمْ کمال نیست، لکن راهگشای به سوی کمال است چنانچه «یقظه» را که در منازل سالکان اول منزل محسوب شده است (2) از منازل نتوان شمرد،