- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
مقصد نزدیک بشویم. این وظیفهای است از برای بشر که نزدیک بشود به آرمانهای وحی، حالا که نمیتواند ماهیت وحی را ادراک کند، به آرمانهای وحی نزدیک بشود.
این هم کمال بسیار زیادی است، اگر بتوانیم. آرمان اصلی وحی این بوده است که برای بشر معرفت ایجاد کند؛ معرفت به حق تعالی، در رأس همه امور این معناست.
تعلیم و تزکیه راه وصول به حقایق هستی
اگر تزکیه گفته شده است و دنبالش تعلیم گفته شده است، برای این است که، نفوس تا تزکیه نشوند نمیتوانند برسند. گوش انسان یک چیزی میشنود، گاهی هم عقل انسان ادراک میکند، برهان هم بر آن اقامه میکند، مسائل عرفانی را هم در کنارش میگنجاند.
لکن آنی که دل باید بیابد، آن کارمشکل است که چطور بیابد. ما چطور آرمانهای توحیدی را، آرمانهای عرفانی را که انبیا برای آن مبعوث شده بودند، ما چطور آنها را بیابیم و در قلب ما وارد بشود، بعد هم در شهود ما وارد بشود. این مسئلهای است که محتاج به ریاضات است بعد از تعلیم و تعلم، محتاج به تزکیه است و همدوش تزکیه، تعلم و حکمت. و دنبال او، آن مسائلی که برای نفوس مستعده پیش میآید، و این یک تحولی در نفوس ایجاد میکند که اشیا را آنطور که هستند، اگر برسد به آن مقام ادراک میکند.
الَّلهُمَّ ارِنِی الْاشیاءَ کَماهِیَ،
(1) این چیزی است که بزرگان و انبیا خواستند. ما نمیتوانیم اشیا را «کماهی» بشناسیم، معنیاش این نیست که ما ماهیّات اشیا را نمیتوانیم بشناسیم، آن امر سهلی است. معنایش این است که موجودات را آنطور که هستند، آنطور که موجودات ربط با مبدأ دارند، آن که خواستند ارائه این معناست که نسبت اشیا به حق چی است؟ ربط حادث به قدیم چی است؟ کلیاتش را فلسفه میگوید، بعض مراتبش را هم اهل عرفان بیان میکنند. لکن رسیدن به اینکه این چه ربطی است، چه رابطهای است؟ اینکه هُوَ مَعَکُمْ ایْنَما کُنْتُمْ، (2) نَحْنُ اقْرَبُ الَیه مِنْکُمْ (3) این یعنی چه؟ چه جوری است این وضع؟ یعنی پهلوی
این هم کمال بسیار زیادی است، اگر بتوانیم. آرمان اصلی وحی این بوده است که برای بشر معرفت ایجاد کند؛ معرفت به حق تعالی، در رأس همه امور این معناست.
تعلیم و تزکیه راه وصول به حقایق هستی
اگر تزکیه گفته شده است و دنبالش تعلیم گفته شده است، برای این است که، نفوس تا تزکیه نشوند نمیتوانند برسند. گوش انسان یک چیزی میشنود، گاهی هم عقل انسان ادراک میکند، برهان هم بر آن اقامه میکند، مسائل عرفانی را هم در کنارش میگنجاند.
لکن آنی که دل باید بیابد، آن کارمشکل است که چطور بیابد. ما چطور آرمانهای توحیدی را، آرمانهای عرفانی را که انبیا برای آن مبعوث شده بودند، ما چطور آنها را بیابیم و در قلب ما وارد بشود، بعد هم در شهود ما وارد بشود. این مسئلهای است که محتاج به ریاضات است بعد از تعلیم و تعلم، محتاج به تزکیه است و همدوش تزکیه، تعلم و حکمت. و دنبال او، آن مسائلی که برای نفوس مستعده پیش میآید، و این یک تحولی در نفوس ایجاد میکند که اشیا را آنطور که هستند، اگر برسد به آن مقام ادراک میکند.
الَّلهُمَّ ارِنِی الْاشیاءَ کَماهِیَ،
(1) این چیزی است که بزرگان و انبیا خواستند. ما نمیتوانیم اشیا را «کماهی» بشناسیم، معنیاش این نیست که ما ماهیّات اشیا را نمیتوانیم بشناسیم، آن امر سهلی است. معنایش این است که موجودات را آنطور که هستند، آنطور که موجودات ربط با مبدأ دارند، آن که خواستند ارائه این معناست که نسبت اشیا به حق چی است؟ ربط حادث به قدیم چی است؟ کلیاتش را فلسفه میگوید، بعض مراتبش را هم اهل عرفان بیان میکنند. لکن رسیدن به اینکه این چه ربطی است، چه رابطهای است؟ اینکه هُوَ مَعَکُمْ ایْنَما کُنْتُمْ، (2) نَحْنُ اقْرَبُ الَیه مِنْکُمْ (3) این یعنی چه؟ چه جوری است این وضع؟ یعنی پهلوی