- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
جامعه از نشر مسائل [خلاف] عفت، به این روز میافتد که میبینید.
[مسأله دیگری که امام در اینجا مطرح فرمودند، مسأله رسیدگی به امور مردم بود. مردم در ناراحتی به سر میبردند. آن سال، سال سختی بود. زمستان بسیار سردی داشت. معروف بود که در همدان تعدادی از بیبضاعتها از سرما خشکیدند.]
امام: به وضع مردم برسید. خانوادههای گرفتار زیاد هستند، باید با آنها کنار بیایید. به اینها کمک کنید، نه اینکه همیشه به فکر خودتان باشید.
[هنگام ظهر بود، نخستوزیر میخواست برود. امام تعارف کردند: با نان و پنیر طلبگی قناعت کنید! شریفالزمانی گفت: منظور آقا این است که با علما همغذا شوید تا ببینید آقایان علما چه میکشند! بعد [نخستوزیر] گفت: نه! ما در سالاریه مهمان هستیم؛ اگر حضرت عالی هم افتخار دهید، اتومبیل میفرستیم، ناهار تشریف بیاورید. آقا فرمودند: نه! من معذور هستم، نمیتوانم. نخست وزیر رفت.]
[مسأله دیگری که امام در اینجا مطرح فرمودند، مسأله رسیدگی به امور مردم بود. مردم در ناراحتی به سر میبردند. آن سال، سال سختی بود. زمستان بسیار سردی داشت. معروف بود که در همدان تعدادی از بیبضاعتها از سرما خشکیدند.]
امام: به وضع مردم برسید. خانوادههای گرفتار زیاد هستند، باید با آنها کنار بیایید. به اینها کمک کنید، نه اینکه همیشه به فکر خودتان باشید.
[هنگام ظهر بود، نخستوزیر میخواست برود. امام تعارف کردند: با نان و پنیر طلبگی قناعت کنید! شریفالزمانی گفت: منظور آقا این است که با علما همغذا شوید تا ببینید آقایان علما چه میکشند! بعد [نخستوزیر] گفت: نه! ما در سالاریه مهمان هستیم؛ اگر حضرت عالی هم افتخار دهید، اتومبیل میفرستیم، ناهار تشریف بیاورید. آقا فرمودند: نه! من معذور هستم، نمیتوانم. نخست وزیر رفت.]