- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
معنویات، اینها تمام معنویات را به مادیات بر میگردانند، عکس آنها.
آنها میگفتند که اصلاً اسلام آمده است برای اینکه توحید و سایرِ - مثلاً - مسائل عقلی الهی را تعلیم بکند و سایر چیزها، همه مقدمه آن است و اینها را باید رها کرد و خُذِالْغایات (1) باید شد. از این جهت اعتنا به فقه - البته نه همه، بعضی شان - به فقه و فقها و اعتنا به اخبار و اعتنا به ظواهر قرآن [و] کثیری از احکامی که در قرآن هست، اینها را کار نداشتند؛ رد نمیکردند لکن مثل رد کردن بود؛ همان کار نداشتن و بیطرف بودن و چی کردن و از آن طرف هم اصحاب اینها را تخطئه کردن و قشری خواندن اینها. این معنایش این بود که ما نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ (2) و بعضیاش را نه، ما کار نداریم یا قبول نداریم.
جنبه مادیت، حالا که در دنیا غلبه پیدا کرده است به این سختی و دنیا با زرق و برق زیاد شده است و - عرض میکنم که - اصحاب دنیا خیلی زیاد شدهاند، حالا هم یک دستهای پیدا شدهاند که اصل تمام احکام اسلام را میگویند برای این است که یک عدالت اجتماعی پیدا بشود؛ طبقات از بین برود. اصلاً اسلام دیگر چیزی ندارد؛ توحیدش هم عبارت از توحید در این است که ملتها در زندگی توحید داشته، واحد باشند. عدالتش هم عبارت از این است که ملتها همه به طور عدالت و به طور تساوی با هم زندگی بکنند؛ یعنی، زندگی حیوانی علی السواء! یک علفی همه بخورند و علی السواء با هم زندگی بکنند و - عرض میکنم - به هم کار نداشته باشند، همه از یک آخوری بخورند. این همه آیاتی که وارد شده است راجع به معاد و راجع به - عرض میکنم - توحید، و آن همه براهینی که وارد شده است راجع به اثبات یک نشئه دیگری (3)، اینها [را] آنی که متدین است غَمْضِ عین میکند، چشمهایش را از این آیات میپوشد و میرود سراغ آیات دیگر؛ آنی که خیلی تدینش قوی نیست تأویل میکند و همین.
در آن ایام جوانی، یک روز ما دیدیم دو - سه تا از این طلبهها آمدند (که البته آن
آنها میگفتند که اصلاً اسلام آمده است برای اینکه توحید و سایرِ - مثلاً - مسائل عقلی الهی را تعلیم بکند و سایر چیزها، همه مقدمه آن است و اینها را باید رها کرد و خُذِالْغایات (1) باید شد. از این جهت اعتنا به فقه - البته نه همه، بعضی شان - به فقه و فقها و اعتنا به اخبار و اعتنا به ظواهر قرآن [و] کثیری از احکامی که در قرآن هست، اینها را کار نداشتند؛ رد نمیکردند لکن مثل رد کردن بود؛ همان کار نداشتن و بیطرف بودن و چی کردن و از آن طرف هم اصحاب اینها را تخطئه کردن و قشری خواندن اینها. این معنایش این بود که ما نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ (2) و بعضیاش را نه، ما کار نداریم یا قبول نداریم.
جنبه مادیت، حالا که در دنیا غلبه پیدا کرده است به این سختی و دنیا با زرق و برق زیاد شده است و - عرض میکنم که - اصحاب دنیا خیلی زیاد شدهاند، حالا هم یک دستهای پیدا شدهاند که اصل تمام احکام اسلام را میگویند برای این است که یک عدالت اجتماعی پیدا بشود؛ طبقات از بین برود. اصلاً اسلام دیگر چیزی ندارد؛ توحیدش هم عبارت از توحید در این است که ملتها در زندگی توحید داشته، واحد باشند. عدالتش هم عبارت از این است که ملتها همه به طور عدالت و به طور تساوی با هم زندگی بکنند؛ یعنی، زندگی حیوانی علی السواء! یک علفی همه بخورند و علی السواء با هم زندگی بکنند و - عرض میکنم - به هم کار نداشته باشند، همه از یک آخوری بخورند. این همه آیاتی که وارد شده است راجع به معاد و راجع به - عرض میکنم - توحید، و آن همه براهینی که وارد شده است راجع به اثبات یک نشئه دیگری (3)، اینها [را] آنی که متدین است غَمْضِ عین میکند، چشمهایش را از این آیات میپوشد و میرود سراغ آیات دیگر؛ آنی که خیلی تدینش قوی نیست تأویل میکند و همین.
در آن ایام جوانی، یک روز ما دیدیم دو - سه تا از این طلبهها آمدند (که البته آن