- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
از خودشان وادار میکردند آنها، یک سنگی زده یک جایی را شکسته؛ هجوم کردند و تیراندازی کردند. 15 خرداد هم همین بود. 15 خرداد هم غائله را ... مردم البته خودشان برای - فرض کنید که - مصالحی قیام کرده بودند لکن شلوغکاری نبود در کار. اینها یک دستهای خودشان در تهران [درست] کردند، کتابخانهای را آتش زدند و جایی را، دکانی را غارت کردند و بهانه درست کردند، با بهانه مردم را به مسلسل بستند. بهانه درست کردند.
این جنایت اخیر هم که با بهانه واقع شد و الّا مردم که نمیخواستند جنگ بکنند. کسی که اسلحه ندارد که با یک گاوِ اسلحه دار نمیتواند جنگ بکند. جنگی در کار نبوده.
لکن ایشان باید بفهماند که من دیگر، آن آدمی که قبلاً بود، نرفته [و] ملاقات نکرده بود، نیستم! من ملاقات کردم، من کارم را درست کردم، من تحکیم کردم نوکری را. دیگر شما حق ندارید که خیال کنید که من نخیر، دیگر وابسته نیستم، من وابستهام! من میکشم! این اشْتُلُمْها و الْدُرُمْها (1) برای همین معناست که میخواهد به مردم ضرب شست نشان بدهد که مبادا یکوقتی یک چیزی، یک کسی، خیال بکند. لکن بد خوانده بود؛ نمیدانست که با این کشتارْ چه فضاحتی به سرش در میآید. آدمی که میگوید یک ملت همه با من موافقند، همه رأی دادند به اینکه مثلاً این انقلاب سفید خونین، همه رأی به من دادند، مردم سرتاسر ایران بر ضد ایشان قیام کردهاند؛ از قم شروع شد، تهران، و رفت تا خراسان و آذربایجان و از آن طرف تا کرمان و از آن طرف تا اهواز و - عرض میکنم که - آبادان؛ سرتاسر ایران قیام کردند بر ضد ایشان. این اشخاصی که ایشان ادعا میکرد که همه با من موافقند، ما همه هستیم، همهْ ما را میخواهند، ملتْ من را میخواهد، اگر یک روز این سرنیزه امریکا از سر این برداشته بشود، در خودِ دربارْ پوستِ این آدم را میکنند، خود دربار. یک روز یک همچو تجربهای آقای کارتر بکند، رها کند این ملت ضعیف را، رها کند این مردم را، این سازمانهایی که به گوش ما میرسد سازمان مثلاً چه و
این جنایت اخیر هم که با بهانه واقع شد و الّا مردم که نمیخواستند جنگ بکنند. کسی که اسلحه ندارد که با یک گاوِ اسلحه دار نمیتواند جنگ بکند. جنگی در کار نبوده.
لکن ایشان باید بفهماند که من دیگر، آن آدمی که قبلاً بود، نرفته [و] ملاقات نکرده بود، نیستم! من ملاقات کردم، من کارم را درست کردم، من تحکیم کردم نوکری را. دیگر شما حق ندارید که خیال کنید که من نخیر، دیگر وابسته نیستم، من وابستهام! من میکشم! این اشْتُلُمْها و الْدُرُمْها (1) برای همین معناست که میخواهد به مردم ضرب شست نشان بدهد که مبادا یکوقتی یک چیزی، یک کسی، خیال بکند. لکن بد خوانده بود؛ نمیدانست که با این کشتارْ چه فضاحتی به سرش در میآید. آدمی که میگوید یک ملت همه با من موافقند، همه رأی دادند به اینکه مثلاً این انقلاب سفید خونین، همه رأی به من دادند، مردم سرتاسر ایران بر ضد ایشان قیام کردهاند؛ از قم شروع شد، تهران، و رفت تا خراسان و آذربایجان و از آن طرف تا کرمان و از آن طرف تا اهواز و - عرض میکنم که - آبادان؛ سرتاسر ایران قیام کردند بر ضد ایشان. این اشخاصی که ایشان ادعا میکرد که همه با من موافقند، ما همه هستیم، همهْ ما را میخواهند، ملتْ من را میخواهد، اگر یک روز این سرنیزه امریکا از سر این برداشته بشود، در خودِ دربارْ پوستِ این آدم را میکنند، خود دربار. یک روز یک همچو تجربهای آقای کارتر بکند، رها کند این ملت ضعیف را، رها کند این مردم را، این سازمانهایی که به گوش ما میرسد سازمان مثلاً چه و