- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
کذا. همهاش بازی است؛ امنیتی در کار نیست که سازمان امنیت اینجا باشد یا امنیت عمومی باشد. اینها همه برای بازی دادن مردم است.
کمونیسم مخدر است
می خواهند مردم را نظیر کمونیستی ... کمونیستی یک مخدری است برای مردم. نه این است که یک چیزی، یک حلِ عقدهای میکند. مگر میشود کسی که خودش آدم نیست برای آدمها کار بکند؛ مگر میشود که یک مسلح غیر صالح برای مردم ضعیف کار بکند. من خودم شاهد این قضیه بودم که وقتی که در همین جنگ عمومی (1) که بنا بود سران لشکرها، سران دوَل، در ایران با هم ملاقات بکنند، استالین آن وقت رئیس شوروی بود - این استالینی که حالا هم عکسهایش را میاندازند و چه میکنند؛ گر چه اخیراً دیگر آبرویی ندارد لکن ایشان رئیس شوروی بود - آن دوتای دیگری که یکیاش از امریکا بود و یکیاش از انگلستان بود، اینها با امر عادی آمدند، رفتند - آنطور که نقل میکردند آن وقت - رفتند به سفارتخانههای خودشان؛ و بنا بود در تهران یک جلسهای داشته باشند. لکن استالین که همه به او برادر میگفتند و همه میگفتند ما همه با هم، مثل هم هستیم و برای مردم دلسوزی میکرد و «قارداش» (2) به او میگفتند، ایشان، میگفتند حتی گاوی که از آن شیر میخواهد بخورد آوردهاند همراهش که مبادا از گاوهای ایران شیر بخورد! گاو را با طیارهای که حامل خودش بوده، حامل یک گاو هم بوده! هم او اسلحه دار بیعقل و هم خودش اسلحه دار بیعقل! بلکه خدا میداند که او بدتر از آن رفیقش بود! خدا میداند که اینطور بود. ایشان، این آدم، با حتی گاو شیرده آمد و وارد شد. و این را دیگر خودم با چشمم دیدم که از بین راه خراسان، از شاهرود یا یک قدر جلوتر (این دیگر منطقه آنها بود، منطقه شوروی بود؛ ایران را به چند منطقه قسمت کرده بودند، آن منطقه شوروی بود) من خودم دیدم که - ما با اتوبوس میرفتیم برای زیارت -
کمونیسم مخدر است
می خواهند مردم را نظیر کمونیستی ... کمونیستی یک مخدری است برای مردم. نه این است که یک چیزی، یک حلِ عقدهای میکند. مگر میشود کسی که خودش آدم نیست برای آدمها کار بکند؛ مگر میشود که یک مسلح غیر صالح برای مردم ضعیف کار بکند. من خودم شاهد این قضیه بودم که وقتی که در همین جنگ عمومی (1) که بنا بود سران لشکرها، سران دوَل، در ایران با هم ملاقات بکنند، استالین آن وقت رئیس شوروی بود - این استالینی که حالا هم عکسهایش را میاندازند و چه میکنند؛ گر چه اخیراً دیگر آبرویی ندارد لکن ایشان رئیس شوروی بود - آن دوتای دیگری که یکیاش از امریکا بود و یکیاش از انگلستان بود، اینها با امر عادی آمدند، رفتند - آنطور که نقل میکردند آن وقت - رفتند به سفارتخانههای خودشان؛ و بنا بود در تهران یک جلسهای داشته باشند. لکن استالین که همه به او برادر میگفتند و همه میگفتند ما همه با هم، مثل هم هستیم و برای مردم دلسوزی میکرد و «قارداش» (2) به او میگفتند، ایشان، میگفتند حتی گاوی که از آن شیر میخواهد بخورد آوردهاند همراهش که مبادا از گاوهای ایران شیر بخورد! گاو را با طیارهای که حامل خودش بوده، حامل یک گاو هم بوده! هم او اسلحه دار بیعقل و هم خودش اسلحه دار بیعقل! بلکه خدا میداند که او بدتر از آن رفیقش بود! خدا میداند که اینطور بود. ایشان، این آدم، با حتی گاو شیرده آمد و وارد شد. و این را دیگر خودم با چشمم دیدم که از بین راه خراسان، از شاهرود یا یک قدر جلوتر (این دیگر منطقه آنها بود، منطقه شوروی بود؛ ایران را به چند منطقه قسمت کرده بودند، آن منطقه شوروی بود) من خودم دیدم که - ما با اتوبوس میرفتیم برای زیارت -