- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
و هم خودشان میدانند که همه میدانند که اینها دروغ میگویند مع ذلک میگویند. برای جلب نفع خودشان، جلب رضایت رضا شاه، محمدرضا شاه، سَخَطِ خدای تبارک و تعالی را بر خودشان میخرند. این وضع مجلس ما، آن وضع قوانین ما، آن وضع احکام شرعی ما، آن وضع بازار ما، آن وضع نفت ما، آن وضع استقلال ما.
فرمان اخراج شاه و امریکا
خدا میداند که بعضی از این صاحب منصبها گاهی همین جا - قاچاقی - پیش من میآیند، چه خون دلی اینها دارند از این مستشارهای امریکایی که هر چند وقت یک دفعه یک جبهههای تازهای میآید اینجا و با ما چه میکند و چه معاملاتی این نانجیبها با اینها میکنند. و من نمیدانم، واقعاً برای من معماست که این صاحب منصبهای ما چرا اینقدر بیعرضهاند، چرا اینها اینقدر بیعرضه هستند؟ چرا نشستهاند توی خانه شان تا اینطور تحمیلات بر آنها بشود؟ چرا مستشارهای امریکایی را اینطور اجازه میدهند که با آنها اینطور رفتار کنند؟ چرا این مردک را بیرونش نمیکنند؟ به ما میگویند که خوب، اگر این برود، کی جای این بیاید که چه بشود؟ من گفتم اگر این برود، عُبَیْدالله (1) هم بیاید بهتر از این است. برای اینکه هرکس بیاید حالا فکر میکند به آنجا. این حالا کهنه کار شده و اواخر عمرش است و عصبی شده و دیوانه شده است و به هر جا میزند و میکشد و نمیدانم به کجا میرسد. اما اگر این برود هر که بیاید، هرکس را شما تصور کنید بیاید، در اول امر تا یک مدتهایی مردم راحت هستند. اگر این باشد یک ساعت راحتی نیست. اگر این برود هرکس بیاید مردم باز یک مدتی راحت هستند. خیال نکنید که حالا اگر این رفت، دنیا به هم میخورد، هیچ چیز به هم نمیخورد. این صاحب منصبها کجا هستند؟ هی ارتشبد کذا و نمیدانم سپهبد کذا و سرلشکر کذا! حرف است آنها، مثل وکلا میمانند آنها. وکیلم! وکیل کجا ... هر کدام از قول ملت حرف میزنند. مردِکه خودش هست تنهایی، آن وقت میگوید ما و همه ملت!
فرمان اخراج شاه و امریکا
خدا میداند که بعضی از این صاحب منصبها گاهی همین جا - قاچاقی - پیش من میآیند، چه خون دلی اینها دارند از این مستشارهای امریکایی که هر چند وقت یک دفعه یک جبهههای تازهای میآید اینجا و با ما چه میکند و چه معاملاتی این نانجیبها با اینها میکنند. و من نمیدانم، واقعاً برای من معماست که این صاحب منصبهای ما چرا اینقدر بیعرضهاند، چرا اینها اینقدر بیعرضه هستند؟ چرا نشستهاند توی خانه شان تا اینطور تحمیلات بر آنها بشود؟ چرا مستشارهای امریکایی را اینطور اجازه میدهند که با آنها اینطور رفتار کنند؟ چرا این مردک را بیرونش نمیکنند؟ به ما میگویند که خوب، اگر این برود، کی جای این بیاید که چه بشود؟ من گفتم اگر این برود، عُبَیْدالله (1) هم بیاید بهتر از این است. برای اینکه هرکس بیاید حالا فکر میکند به آنجا. این حالا کهنه کار شده و اواخر عمرش است و عصبی شده و دیوانه شده است و به هر جا میزند و میکشد و نمیدانم به کجا میرسد. اما اگر این برود هر که بیاید، هرکس را شما تصور کنید بیاید، در اول امر تا یک مدتهایی مردم راحت هستند. اگر این باشد یک ساعت راحتی نیست. اگر این برود هرکس بیاید مردم باز یک مدتی راحت هستند. خیال نکنید که حالا اگر این رفت، دنیا به هم میخورد، هیچ چیز به هم نمیخورد. این صاحب منصبها کجا هستند؟ هی ارتشبد کذا و نمیدانم سپهبد کذا و سرلشکر کذا! حرف است آنها، مثل وکلا میمانند آنها. وکیلم! وکیل کجا ... هر کدام از قول ملت حرف میزنند. مردِکه خودش هست تنهایی، آن وقت میگوید ما و همه ملت!