- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
ریشه انفجار و انقلاب
تمام اینها با تحریک خود ایشان است، نه تحریک من. من یک طلبهای هستم که مثل سایر آقایان طلاب، مثل سایر آقایان شهرها، من هم یک نالهای میکنم از دست این. آنکه اساس مطلب است، آنکه اساس این انقلابات است، آنکه اساس این انفجارهاست خود این آقاست، خود این آدم است. اساسْ خود این است. آنکه خیانت میکند، باید اگر آمدند گفتند خیانت و داد و قال بلند شد [که] خیانت میکنند، نگویند محرک دارند. تو محرکی؛ به خیانتت تحریک کردی مردم را، تو به این مردم خیانت کردی. مردم هم در مقابلش ایستادند و حرف میزنند؛ حرف است، الآن بیچارهها چه بکنند. تو همه حیثیت این مملکت اسلامی را از دست دادی و بردی، و الآن هم مشغول فعالیتی برای بیشتر از دست دادن و بردن.
مردم دیگر به تنگ آمدهاند؛ مردم از جان خودشان هم به تنگ آمدهاند. جوانش را میکشد، خودش باز میآید. قم آدم میکشند، باز توی محلاتش بچه و بزرگ آنها حمله میکنند. برای اینکه از جانشان هم سیر شدهاند مردم. دیگر با این وضع، با این اساسی که تو بنیان گذاشتی در اینجا، برای کی راحتی هست؟ یک راحتی یکروزه هست؟ یک راحتی یکساعته هست تا اینکه یک زندگی داشته باشد؟ خوب، زندگیِ اینطور را مردم ترجیح میدهند که نباشند در این دنیا. پس تقصیر از خود توست و دیگر هم نمیتوانی اصلاحش کنی.
آشتی ناپذیری ملت
توبه تو پیش ملت پذیرفته نیست. ممکن است یک توبه حقیقی بکنی و مال مردم را دستشان بدهی و همه جنایات را جبران بکنی، خدا ممکن است - خدا بزرگ است - بپذیرد اما ملت نمیپذیرد. ما نمیتوانیم توبه تو را بپذیریم؛ توبه تو مرگ است، توبه گرگ مرگ است. دیگر این آخری افتاده به اینکه دستور دادم که دیگر خیلی مردم را [اذیت] نکنند. همین دیشب میگفت که دستور دادم به عمرو که مردم را دیگر [مورد تعدی قرار ندهد]. این هم توبه گرگ است که مرگ است. تو حالا با یک راه دیگری
تمام اینها با تحریک خود ایشان است، نه تحریک من. من یک طلبهای هستم که مثل سایر آقایان طلاب، مثل سایر آقایان شهرها، من هم یک نالهای میکنم از دست این. آنکه اساس مطلب است، آنکه اساس این انقلابات است، آنکه اساس این انفجارهاست خود این آقاست، خود این آدم است. اساسْ خود این است. آنکه خیانت میکند، باید اگر آمدند گفتند خیانت و داد و قال بلند شد [که] خیانت میکنند، نگویند محرک دارند. تو محرکی؛ به خیانتت تحریک کردی مردم را، تو به این مردم خیانت کردی. مردم هم در مقابلش ایستادند و حرف میزنند؛ حرف است، الآن بیچارهها چه بکنند. تو همه حیثیت این مملکت اسلامی را از دست دادی و بردی، و الآن هم مشغول فعالیتی برای بیشتر از دست دادن و بردن.
مردم دیگر به تنگ آمدهاند؛ مردم از جان خودشان هم به تنگ آمدهاند. جوانش را میکشد، خودش باز میآید. قم آدم میکشند، باز توی محلاتش بچه و بزرگ آنها حمله میکنند. برای اینکه از جانشان هم سیر شدهاند مردم. دیگر با این وضع، با این اساسی که تو بنیان گذاشتی در اینجا، برای کی راحتی هست؟ یک راحتی یکروزه هست؟ یک راحتی یکساعته هست تا اینکه یک زندگی داشته باشد؟ خوب، زندگیِ اینطور را مردم ترجیح میدهند که نباشند در این دنیا. پس تقصیر از خود توست و دیگر هم نمیتوانی اصلاحش کنی.
آشتی ناپذیری ملت
توبه تو پیش ملت پذیرفته نیست. ممکن است یک توبه حقیقی بکنی و مال مردم را دستشان بدهی و همه جنایات را جبران بکنی، خدا ممکن است - خدا بزرگ است - بپذیرد اما ملت نمیپذیرد. ما نمیتوانیم توبه تو را بپذیریم؛ توبه تو مرگ است، توبه گرگ مرگ است. دیگر این آخری افتاده به اینکه دستور دادم که دیگر خیلی مردم را [اذیت] نکنند. همین دیشب میگفت که دستور دادم به عمرو که مردم را دیگر [مورد تعدی قرار ندهد]. این هم توبه گرگ است که مرگ است. تو حالا با یک راه دیگری