- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
میخواهی راه باز کنی برای جنایات و الّا تو ممکن نیست که دست برداری از جنایاتت. کسی که اعصابش اینطور خرد شده و خراب شده و میبیند همه ملت با او مخالف هستند، اربابها هم؛ میترسد که اگر ملت مخالفتشان طول بکشد، آنها هم دستشان را از سرش بردارند؛ و خدا میداند که اگر یک روز دستش را این امریکای خبیث از سر این [شاه] بردارد، هیچ برایش نمیگذارند بماند؛ همان اطرافیانش او را خواهند خورد.
سلاح ایمان، نیرومندترین سلاحها
ولی حالا ملت چه بکند؟ مستشارهای خارجه ریختهاند به ایران و همه چیز دست آنها هست، قدرت دست آنها هست، ملت ضعیف است. این اشخاصی که [از] حقوق بشر [دائم] دم میزنند، همینها ملت ما را به اینطور گرفتاری کشاندند. چه بکند یک ملت ضعیفی که اسلحه ندارد، [قدرت] ندارد؟ ولی هیچ اسلحهای با ایمان نمیتواند مقابله بکند، هیچ اسلحهای با قیام ملت نمیتواند مقابله بکند. امروز همه اسلحهها نمیتوانند مقابله کنند با قیام مردم؛ هر چه بکشند باز نمیتوانند. این مصیبتها که میبینید، که همه شهرها الآن گرفتار هستند؛ هر روز یا گرفتار پلیس هستند یا گرفتار جُنْدیها و لشکریها هستند با تانک و توپ و مسلسل، یا گرفتار یک دستهای هستند که میآیند تظاهر میکنند و زنده باد و جاوید باد میگویند. توی خانه بعض مراجع مردکه رفته و تفنگش را کشیده یا [تهدید] کرده که من همه شما را میکشم اگر نگویید جاوید کذا؛ آنها هم نگفتند و به او [پرخاش] کردند، از قراری که شنیدم. اینها گرفتار این هستند که باید جاوید کذا بگویید. مگر با گفتن جاوید، جاوید میشود؟ گذشت دیگر مطلب، برود سراغ کارش. اگر بتواند جانش را از دست این ملت نجات بدهد، یواشکی فرار کند. بیخود برنامه حرکتش را به خارج از کشور لغو کرد (1) به خیال اینکه خودش در دست بگیرد قدرت را، آدمکشی را خودش در دست بگیرد. مبادا جا را خالی کند یکی بیاید جایش. چه بروی چه نروی تو دیگر رفتنی هستی بیچاره. و خودت این کار را کردی، ما این کار را نکردیم، ملت این کار
سلاح ایمان، نیرومندترین سلاحها
ولی حالا ملت چه بکند؟ مستشارهای خارجه ریختهاند به ایران و همه چیز دست آنها هست، قدرت دست آنها هست، ملت ضعیف است. این اشخاصی که [از] حقوق بشر [دائم] دم میزنند، همینها ملت ما را به اینطور گرفتاری کشاندند. چه بکند یک ملت ضعیفی که اسلحه ندارد، [قدرت] ندارد؟ ولی هیچ اسلحهای با ایمان نمیتواند مقابله بکند، هیچ اسلحهای با قیام ملت نمیتواند مقابله بکند. امروز همه اسلحهها نمیتوانند مقابله کنند با قیام مردم؛ هر چه بکشند باز نمیتوانند. این مصیبتها که میبینید، که همه شهرها الآن گرفتار هستند؛ هر روز یا گرفتار پلیس هستند یا گرفتار جُنْدیها و لشکریها هستند با تانک و توپ و مسلسل، یا گرفتار یک دستهای هستند که میآیند تظاهر میکنند و زنده باد و جاوید باد میگویند. توی خانه بعض مراجع مردکه رفته و تفنگش را کشیده یا [تهدید] کرده که من همه شما را میکشم اگر نگویید جاوید کذا؛ آنها هم نگفتند و به او [پرخاش] کردند، از قراری که شنیدم. اینها گرفتار این هستند که باید جاوید کذا بگویید. مگر با گفتن جاوید، جاوید میشود؟ گذشت دیگر مطلب، برود سراغ کارش. اگر بتواند جانش را از دست این ملت نجات بدهد، یواشکی فرار کند. بیخود برنامه حرکتش را به خارج از کشور لغو کرد (1) به خیال اینکه خودش در دست بگیرد قدرت را، آدمکشی را خودش در دست بگیرد. مبادا جا را خالی کند یکی بیاید جایش. چه بروی چه نروی تو دیگر رفتنی هستی بیچاره. و خودت این کار را کردی، ما این کار را نکردیم، ملت این کار