- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
وزیری که خیر، بسیار هم آدم خوبی است فرض کنید و اجزائش هم و سایر وزرا هم انتخاب کند همه را از دانشگاه یا از رجال پاکدامن - اگر آنها لبیک بگویند به این حرفها - اما مردم سرِ وزرا حرف ندارند تا ما مردم را اقناع کنیم به اینکه آقا بسم الله، وزیر خوبْ ما به شما تحویل دادیم! آنها میگویند ما اصلاً سلسله شاهنشاهی را نمیخواهیم! اصل نظام شاهنشاهی نظام باطل غلطی از اول بوده. حالا نظام شاهنشاهی را فرض بکنیم همه ملت این حرف را نزنند، اما سلسله پهلوی که دیگر نمیشود کسی انکار کند که همه ایران دارند میگویند ما سلسله پهلوی را نمیخواهیم. آنها میگویند ما سلسله پهلوی نمیخواهیم، شما میگویید که من وزیر را برداشتم یک وزیر دیگر نصب کردم! جواب آن سؤال این جواب نیست. خواست مردم این نیست تا اینکه مسئله به این ختم بشود. اگر خواست این بود که ما وزیرمان بد است، ما وکیلمان بد است، خوب وزیر را عوض میکردند، وکیل را عوض میکردند، میشد؛ اما وقتی خواستِ مردم آن نیست، شما یک کاری میکنید که خواستِ مردم نیست؛ آنی که خواستِ مردم است نمیکنید، پس نمیتواند درست بشود. این هم به شکست منتهی میشود. صددرصد شکست است برای اینکه یک مطلبی نیست که یک کلمهاش درست باشد. این نیرنگ هم هر جوریاش بکنند فایده ندارد؛ بخواهند نظامیاش کنند، نظامی هست و شکست خورده؛ نظامی شکست خورده. یک نظام دیگر رویش بیاید، معلوم نیست حالا دیگر همچنین هم نظامیها هم قبول بکنند این معنی را؛ برای اینکه وقتی دیدند یک نظامیِ قلدری مثل آن مردک شکست خورده، آنها هم دیگر بالاتر از او نیستند در شقاوت! میدانند که آن هم شکست خورده است. پس، نه حکومت نظامی و نه کودتای نظامی و نه این خدعهها و حکومت آشتی - اینها فایدهای نکرد.
تشبث شاه به «کولی» هاو چماق به دستها
یک راه دیگر هم اینها دارند طی میکنند و آن این است که تشبث کردند به «کولی» ها. خدا میداند که ننگ یک مملکت است که قوای انتظامی دارند و قوای انتظامی را از آنها مأیوسند یا جرأت نمیکنند که همه شان را وادار کنند به کار، یک
تشبث شاه به «کولی» هاو چماق به دستها
یک راه دیگر هم اینها دارند طی میکنند و آن این است که تشبث کردند به «کولی» ها. خدا میداند که ننگ یک مملکت است که قوای انتظامی دارند و قوای انتظامی را از آنها مأیوسند یا جرأت نمیکنند که همه شان را وادار کنند به کار، یک