- » امروز دوشنبه، 5 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
ندارد کسی دست بزند؛ و باید مردم را راضی بکنید که این قدرت را از بین نبرند و معارضهای با یک همچو قدرتی که الآن ایران را نگه داشته است، معارضه با این قدرت نکنند مردم!
حالا ما قبل از همه چیز، اول از این آقای «شاهدوست» - و به اصطلاح سایرین امریکاخواه - ما به ایشان عرض میکنیم شما که قم تشریف بردید و با اتومبیلتان سوار شدید و از تهران هم عبور کردید و رفتید به قم، توی تهران هم تظاهرات را حتماً دیدید - اگر نگویم در حسن آباد و در علی آباد و در اینها، این دهات هم دیده باشید - خوب، میگویید قم را دیدم، خوب شما گوشتان که الحمدللَّه گوشِ باز است، هوشتان هم که الحمدللَّه هوشِ باز است، نشنیدید مردم چه میگویند؟ مردم چه میگفتند؟ چه چیز میخواستند؟ این مردم که جانشان راروی دست گرفتهاند، جوانهایشان را میفرستند جلو، این مادرها که بچههای جوانشان را میفرستند به این خیابانها و فریاد آنها بلند است، چه چیز میگویند تا ما ببینیم، درد ملت چیست، دوایش چیست؟ تا انسان نفهمد درد چیست که نمیتواند دوا بدهد؛ آنها همه دارند میگویند که ما این شاه را نمیخواهیم، شما میگویید که من اینها را آرامشان میکنم! آرام میکنم به اینکه باشد ایشان! این ناآرامیشان این است که میگویند این شاه خیانت کرده به ما؛ ما نمیخواهیم این را. شما دوتا مطلب میگویید: یکی اینکه من حرفهای مردم را شنیدهام و اینها آرام نمیشوند تا ما این چیزهایی که میخواهند خوب به آنها بدهیم، لااقل یک عملی بکنیم. شما اگر میخواهید عمل بکنید، یک کاری بکنید که این آقا برود سراغ کارش تا یک قدری آرام بشوند - یک قدری البته، نه همه.
یک مطلب دیگری که ایشان میگویند این است که این وضع جغرافیایی ایران جوری است که- کأنّه ما دیگر هیچ اطلاعی نداریم از وضع جغرافیایی ایران که چه جوری است!- وضع جغرافیایی ایران جوری است که اگر این انقلابات باشد، با این وضع جغرافیایی خطر بزرگی برای ایران پیدا میشود ولی اگر شاه باشد این خطر نیست! مطلب ایشان این است که با بودن شاه این خطر نیست لکن اگر - چنانچه (به فرمایش ایشان)
حالا ما قبل از همه چیز، اول از این آقای «شاهدوست» - و به اصطلاح سایرین امریکاخواه - ما به ایشان عرض میکنیم شما که قم تشریف بردید و با اتومبیلتان سوار شدید و از تهران هم عبور کردید و رفتید به قم، توی تهران هم تظاهرات را حتماً دیدید - اگر نگویم در حسن آباد و در علی آباد و در اینها، این دهات هم دیده باشید - خوب، میگویید قم را دیدم، خوب شما گوشتان که الحمدللَّه گوشِ باز است، هوشتان هم که الحمدللَّه هوشِ باز است، نشنیدید مردم چه میگویند؟ مردم چه میگفتند؟ چه چیز میخواستند؟ این مردم که جانشان راروی دست گرفتهاند، جوانهایشان را میفرستند جلو، این مادرها که بچههای جوانشان را میفرستند به این خیابانها و فریاد آنها بلند است، چه چیز میگویند تا ما ببینیم، درد ملت چیست، دوایش چیست؟ تا انسان نفهمد درد چیست که نمیتواند دوا بدهد؛ آنها همه دارند میگویند که ما این شاه را نمیخواهیم، شما میگویید که من اینها را آرامشان میکنم! آرام میکنم به اینکه باشد ایشان! این ناآرامیشان این است که میگویند این شاه خیانت کرده به ما؛ ما نمیخواهیم این را. شما دوتا مطلب میگویید: یکی اینکه من حرفهای مردم را شنیدهام و اینها آرام نمیشوند تا ما این چیزهایی که میخواهند خوب به آنها بدهیم، لااقل یک عملی بکنیم. شما اگر میخواهید عمل بکنید، یک کاری بکنید که این آقا برود سراغ کارش تا یک قدری آرام بشوند - یک قدری البته، نه همه.
یک مطلب دیگری که ایشان میگویند این است که این وضع جغرافیایی ایران جوری است که- کأنّه ما دیگر هیچ اطلاعی نداریم از وضع جغرافیایی ایران که چه جوری است!- وضع جغرافیایی ایران جوری است که اگر این انقلابات باشد، با این وضع جغرافیایی خطر بزرگی برای ایران پیدا میشود ولی اگر شاه باشد این خطر نیست! مطلب ایشان این است که با بودن شاه این خطر نیست لکن اگر - چنانچه (به فرمایش ایشان)