- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
صدر اول بودند باز با قدرتمندها و سلاطین جنگ کردند، بعدش هم حضرت امیر با قدرتمندها جنگ کرده. کجایش افیون بوده؟ کجا اینها درباری بودند؟
می گویند که ما میخواهیم که یک مملکتی باشد دموکراسی باشد. شما حساب بکنید که، ببینید که اسلام - ما حساب صدر اسلام را میخواهیم بکنیم که متن اسلام است، ... اسلام و متن اسلام است - ببینیم که آیا این حکومت اسلام و این رژیم اسلام یک رژیم دموکراسی بوده یا یک رژیم قلدری و استبداد بوده؟ شما این قصههایی را که تاریخ نقل کرده است (این قصهها زیاد است اما حالا یکی دوتا قصه) این قصههایی که تاریخ نقل کرده، شبیه آن را در یکی از ممالک که در درجه اول از دموکراسی را دارد بیاورید، بعد بگویید که این بهتر از آن است. یک قصه مال رسول خدا- صلی الله [علیه و آله] و سلم (قصههاست منتها حالا من یکیاش را میگویم) یک قصه مال حضرت امیر - سلام الله علیه - یک قصه مال عمر. وقتی که عمر میخواست برود به مصر - برای [اینکه] فتح کرده بودند مصر را و قدرتمند شده بود اسلام، همه جا را گرفته بودند - میخواست وارد بشود به مصر، یک شتر بود، خودش بود و یکی هم همراهش. یکی شان سوار این شتر میشده آن یکی جلویش را میگرفت و میبرد؛ آنکه خسته میشد - قسمت کرده بودند این سوار میشد. آن وقتی که وارد - به حَسَب تاریخ - مصر شدند، نوبت آن غلام بود که سوار باشد و آقای خلیفه جلو [شترش] را گرفته بود و داشت میبُردش که مردم مصر آمده بودند به استقبال! خلیفه عبارت از این بود. ما عمر را قبول نداریم اما این عملْ عمل اسلامی آن وقت بوده؛ یعنی نقش اسلام بوده است ولو خودش یک آدمی بوده که ما نپذیرفتیم او را اما عملی که کرده است عملی بوده که نقش اسلام این بوده، یعنی پیغمبر هم این صورت بود؛ یعنی پیغمبر هم سوار یک الاغی میشده، یک کسی هم پشتش مینشسته و مسئله برایش میگفته؛ آن را تعلیمش میکرده، آنکه پشت سرش نشسته بوده تعلیمش میکرده. شما در تمام این دموکراسیها بیاورید که این جوری باشد که سلطان وقت، که سلطنتش چند مقابل ایران بوده، چند مقابل فرانسه بوده، شما بیاورید یک سلطان دموکراتی که با غلام خودش این جوری رفتار بکند که او سوار بشود؛ یک شتر
می گویند که ما میخواهیم که یک مملکتی باشد دموکراسی باشد. شما حساب بکنید که، ببینید که اسلام - ما حساب صدر اسلام را میخواهیم بکنیم که متن اسلام است، ... اسلام و متن اسلام است - ببینیم که آیا این حکومت اسلام و این رژیم اسلام یک رژیم دموکراسی بوده یا یک رژیم قلدری و استبداد بوده؟ شما این قصههایی را که تاریخ نقل کرده است (این قصهها زیاد است اما حالا یکی دوتا قصه) این قصههایی که تاریخ نقل کرده، شبیه آن را در یکی از ممالک که در درجه اول از دموکراسی را دارد بیاورید، بعد بگویید که این بهتر از آن است. یک قصه مال رسول خدا- صلی الله [علیه و آله] و سلم (قصههاست منتها حالا من یکیاش را میگویم) یک قصه مال حضرت امیر - سلام الله علیه - یک قصه مال عمر. وقتی که عمر میخواست برود به مصر - برای [اینکه] فتح کرده بودند مصر را و قدرتمند شده بود اسلام، همه جا را گرفته بودند - میخواست وارد بشود به مصر، یک شتر بود، خودش بود و یکی هم همراهش. یکی شان سوار این شتر میشده آن یکی جلویش را میگرفت و میبرد؛ آنکه خسته میشد - قسمت کرده بودند این سوار میشد. آن وقتی که وارد - به حَسَب تاریخ - مصر شدند، نوبت آن غلام بود که سوار باشد و آقای خلیفه جلو [شترش] را گرفته بود و داشت میبُردش که مردم مصر آمده بودند به استقبال! خلیفه عبارت از این بود. ما عمر را قبول نداریم اما این عملْ عمل اسلامی آن وقت بوده؛ یعنی نقش اسلام بوده است ولو خودش یک آدمی بوده که ما نپذیرفتیم او را اما عملی که کرده است عملی بوده که نقش اسلام این بوده، یعنی پیغمبر هم این صورت بود؛ یعنی پیغمبر هم سوار یک الاغی میشده، یک کسی هم پشتش مینشسته و مسئله برایش میگفته؛ آن را تعلیمش میکرده، آنکه پشت سرش نشسته بوده تعلیمش میکرده. شما در تمام این دموکراسیها بیاورید که این جوری باشد که سلطان وقت، که سلطنتش چند مقابل ایران بوده، چند مقابل فرانسه بوده، شما بیاورید یک سلطان دموکراتی که با غلام خودش این جوری رفتار بکند که او سوار بشود؛ یک شتر