- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
عمرشان رفتند منبر فرمودند که هرکس به من حقی دارد بگوید، خوب کسی حقی نداشته بود. یک عرب (1) پا شد گفت من یک حقی دارم. چی هست؟ شما در جنگ کذا (2) که میرفتید یک شلاقی به من زدید. به کجا زدم؟ به اینجا، بیا عوضش را بزن. گفت نه، من آن وقت شانهام باز بوده، شما هم شانهتان باز کنید. بسیار خوب. شانه را باز کرد. عرب رفت بوسید! گفت من میخواستم ببوسم بدن رسول الله را! ولی مسئله این بوده و مطلب این است که یک رئیس مطلق حجاز آن وقت بوده است و بعضی جاهای دیگر، او بیاید بالای منبر و بگوید هرکس حق دارد بگوید، یک نفر نیاید بگوید به اینکه تو دهشاهی از من برداشتی! حالا اگر چنانچه هر یک از این ممالک دموکراسی را بیاورید، یکی برود بالای منبر بگوید که هر که حق دارد بگوید، اولاً میگوید این را؟ حق میدهد به ملت که اگر یک شلاقی زده باشد، بیا شلاقش را بزن؟ این حق را کدام دموکراسی، کدام سلطان، کدام رئیس جمهور، کدام - عرض میکنم - سلطان عادل و رئیس جمهور عادل و دموکراسی یک همچو کاری میکند؟ این اسلامی است که میگویید استبداد است و این دموکراسیهای دیگر! ما میگوییم که دموکراسی نیست ممالک شما. استبداد با صورتهای مختلف، رئیس جمهوریهایتان هم مستبدند به صورتهای مختلف؛ منتها اسمها خیلی زیاد است! الفاظ خیلی زیاد است! محتوا ندارد.
حضرت علی (ع) در محضر قاضی
حضرت امیر - سلام الله علیه - هم آن وقتی که سلطنتش (من تعبیر به «سلطنت» میکنم روی مذاقِ حالا و الّا نباید این تعبیر را بکنم) خلافتش که همین نظیر سلطنتها بوده است، یعنی نظیر به این معنا که همه جا تحت وَلای او بوده، چندین مقابل ایران بوده، حجاز و مصر و عراق و ایران و خیلی جاها، قاضی خودش نصب کرده برای قضاوت. عربی رفته - یهودی - رفته است شکایت کرده پیش قاضی از حضرت امیر که حالا یک زرهی از من است پیش ایشان - حالا من قصه چیزش را نمیدانم اما اصل متن قضیه را میدانم، آن
حضرت علی (ع) در محضر قاضی
حضرت امیر - سلام الله علیه - هم آن وقتی که سلطنتش (من تعبیر به «سلطنت» میکنم روی مذاقِ حالا و الّا نباید این تعبیر را بکنم) خلافتش که همین نظیر سلطنتها بوده است، یعنی نظیر به این معنا که همه جا تحت وَلای او بوده، چندین مقابل ایران بوده، حجاز و مصر و عراق و ایران و خیلی جاها، قاضی خودش نصب کرده برای قضاوت. عربی رفته - یهودی - رفته است شکایت کرده پیش قاضی از حضرت امیر که حالا یک زرهی از من است پیش ایشان - حالا من قصه چیزش را نمیدانم اما اصل متن قضیه را میدانم، آن