- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
تعهد کردهام»؟! یک کسی که اینقدر جنایت کرده، حالا به مجرد اینکه آمد تعهد کرد حالا میخواهد تمام بشود قضیه؟!
توبه شاه، توبه گرگ است
حالا ما فرض میکنیم که خیر، تعهد ایشان صادقانه است - فرض است و الّا معلوم است، «مطلب معلوم است» - (رضاشاه به مرحوم «فیروزآبادی» وقتی آمده بود به نجف، مرحوم فیروزآبادی در حرم از او ملاقات کرده بود، رضاشاه گفته بود من مقلد شما هستم آقا؛ مرحوم فیروزآبادی گفته بود مطلب معلوم است) [خنده حضار]؛ حالا تعهدات ایشان من را یاد کتاب موش و گربه (1) انداخت امروز! کتاب ارزندهای است کتاب موش و گربه. کتاب آموزندهای است. این همان وضع حال سلاطین و قلدرها را در وقت قدرت و در وقت کمیِ قدرت، وضع حیله بازی آنها را مجسم کرده است به اسم کتاب موش و گربه؛ که سجاده را یکوقت انداخته و نماز خوانده و توبه کرده و پیش خدا استغفار کرده که من دیگر کاری نمیکنم، تا این موشهای بیچاره بازی خوردند و برایش چیز بردند و امثال ذلک؛ و بعد هم افتاد پنج تا از آنها را یکدفعه گرفت. آن وقت یکی یکی میگرفت حالا پنج تا پنج تا (2)! خوب، ما میدانیم که شما توبهتان همان توبه گرگ است، همان توبه گربه است! این را ملت دیگر میداند؛ لازم نیست که اینقدر شما زحمت بکشید و هی حرف بزنید! این آیات عظام و علمای اعلام که حالا ایشان میگویند که هدایت کنید مردم را، چه بکنید، اینها آنها بودند که تا دیروز هر وقتی که این صحبت میکرد، «ارتجاع سیاه» اسم اینها بود. در لغت شاه اینها «مرتجعین» بودند، آن هم مرتجعین «سیاه».
در یکی از نطقهایشان - آن وقت که ما قم بودیم - در یکی از نطقهایشان ایشان در یک جایی، یکی از شهرهای ایران گفت که از اینها، از این مرتجعین، مثل حیوان نجس احتراز
توبه شاه، توبه گرگ است
حالا ما فرض میکنیم که خیر، تعهد ایشان صادقانه است - فرض است و الّا معلوم است، «مطلب معلوم است» - (رضاشاه به مرحوم «فیروزآبادی» وقتی آمده بود به نجف، مرحوم فیروزآبادی در حرم از او ملاقات کرده بود، رضاشاه گفته بود من مقلد شما هستم آقا؛ مرحوم فیروزآبادی گفته بود مطلب معلوم است) [خنده حضار]؛ حالا تعهدات ایشان من را یاد کتاب موش و گربه (1) انداخت امروز! کتاب ارزندهای است کتاب موش و گربه. کتاب آموزندهای است. این همان وضع حال سلاطین و قلدرها را در وقت قدرت و در وقت کمیِ قدرت، وضع حیله بازی آنها را مجسم کرده است به اسم کتاب موش و گربه؛ که سجاده را یکوقت انداخته و نماز خوانده و توبه کرده و پیش خدا استغفار کرده که من دیگر کاری نمیکنم، تا این موشهای بیچاره بازی خوردند و برایش چیز بردند و امثال ذلک؛ و بعد هم افتاد پنج تا از آنها را یکدفعه گرفت. آن وقت یکی یکی میگرفت حالا پنج تا پنج تا (2)! خوب، ما میدانیم که شما توبهتان همان توبه گرگ است، همان توبه گربه است! این را ملت دیگر میداند؛ لازم نیست که اینقدر شما زحمت بکشید و هی حرف بزنید! این آیات عظام و علمای اعلام که حالا ایشان میگویند که هدایت کنید مردم را، چه بکنید، اینها آنها بودند که تا دیروز هر وقتی که این صحبت میکرد، «ارتجاع سیاه» اسم اینها بود. در لغت شاه اینها «مرتجعین» بودند، آن هم مرتجعین «سیاه».
در یکی از نطقهایشان - آن وقت که ما قم بودیم - در یکی از نطقهایشان ایشان در یک جایی، یکی از شهرهای ایران گفت که از اینها، از این مرتجعین، مثل حیوان نجس احتراز