- » امروز سه شنبه، 22 آبان 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
کنید! آن حیوان نجس که آن وقت گفت، حالا آیات عظام شده و علمای اعلام! اگر مهلتش بدهند این آیات عظام و علمای اعلام که نفس بکشد، نفس دوم باز حیوان نجسند!
این اشتباهات، که همهاش تعمدات بوده است و همهاش کارهای عمدی بوده است و خیانتها همه عمدی بوده است و ایشان میگوید «اشتباهات» شده است، اینها اگر چنانچه این ملت به این مهلت بدهند، تمام این اشتباهات دوباره از سر گرفته میشود. الآن این یک حیلهای است که ایشان مرتکب شدهاند. از آن طرف با نطقش که من متعهدم دیگر از این کارها نکنم، بیایید به حال ایران فکر بکنید، بیایید همهتان به فکر ایران باشید، ما به ایشان میگوییم که ما چون فکر ایرانیم این حرفها را داریم میزنیم. این ملت چون میبینند ایران را شما از دست اینها دارید خارج میکنید، همه قلدرها را بر ما مسلط کردید، همه مخازن ما را بردید، از این جهت است که این ملت این قیام را کرده و این نهضت را کرده. ما هم برای این است که به فکر ایران هستیم و داریم فکر ایران را میکنیم، با شما که مبدأ «اشتباهات» - به قول خودتان - و تعمدات - به قول ما - هستید مبارزه و معارضه میکنیم. فکر اسلام، فکر یک کشور مسلمان، فکر مستضعفین ما را وادار کرده که با شما اینطور معارضه و مخالفت بکنیم. «پس بیایید فکر ایران بکنید»! ما فکر ایران میخواهیم بکنیم؛ فکر ایران هستیم نه اینکه ما چون با شما معارضه کردیم پس، از فکر ایران رفته ایم!
ادعای شاه در حفظ ثبات کشور!
این باز این حرف را رها نمیکند این آدم! چه جور، چه عنصری است این آدم؟! چه جور فکر میکند، یا اینکه کی را بازی میخواهد بدهد؟ این الآن به نظرش کی رسیده؟ کی بازی میخورد از این حرف که اگر ایشان نباشند ایران نیست دیگر! همین که ایشان سرشان را زمین بگذارند، آن روزی که خوب، بالاخره ایشان یکوقتی خواهند مرد ان شاء الله زودتر [خنده حضار]، آن روز به فرمایش ایشان دیگر ایرانی در کار نیست! بالاخره، پس ایران هم از دست ما رفته است! یا حالا که بعد از ده روز دیگر یا بعد از
این اشتباهات، که همهاش تعمدات بوده است و همهاش کارهای عمدی بوده است و خیانتها همه عمدی بوده است و ایشان میگوید «اشتباهات» شده است، اینها اگر چنانچه این ملت به این مهلت بدهند، تمام این اشتباهات دوباره از سر گرفته میشود. الآن این یک حیلهای است که ایشان مرتکب شدهاند. از آن طرف با نطقش که من متعهدم دیگر از این کارها نکنم، بیایید به حال ایران فکر بکنید، بیایید همهتان به فکر ایران باشید، ما به ایشان میگوییم که ما چون فکر ایرانیم این حرفها را داریم میزنیم. این ملت چون میبینند ایران را شما از دست اینها دارید خارج میکنید، همه قلدرها را بر ما مسلط کردید، همه مخازن ما را بردید، از این جهت است که این ملت این قیام را کرده و این نهضت را کرده. ما هم برای این است که به فکر ایران هستیم و داریم فکر ایران را میکنیم، با شما که مبدأ «اشتباهات» - به قول خودتان - و تعمدات - به قول ما - هستید مبارزه و معارضه میکنیم. فکر اسلام، فکر یک کشور مسلمان، فکر مستضعفین ما را وادار کرده که با شما اینطور معارضه و مخالفت بکنیم. «پس بیایید فکر ایران بکنید»! ما فکر ایران میخواهیم بکنیم؛ فکر ایران هستیم نه اینکه ما چون با شما معارضه کردیم پس، از فکر ایران رفته ایم!
ادعای شاه در حفظ ثبات کشور!
این باز این حرف را رها نمیکند این آدم! چه جور، چه عنصری است این آدم؟! چه جور فکر میکند، یا اینکه کی را بازی میخواهد بدهد؟ این الآن به نظرش کی رسیده؟ کی بازی میخورد از این حرف که اگر ایشان نباشند ایران نیست دیگر! همین که ایشان سرشان را زمین بگذارند، آن روزی که خوب، بالاخره ایشان یکوقتی خواهند مرد ان شاء الله زودتر [خنده حضار]، آن روز به فرمایش ایشان دیگر ایرانی در کار نیست! بالاخره، پس ایران هم از دست ما رفته است! یا حالا که بعد از ده روز دیگر یا بعد از