- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
- مثلاً - چند ماه دیگر یا بعد از فلان قدر، به فرمایش ایشان ایران دیگر رفتنی است! برای اینکه آنکه ایران را نگه داشته ایشانند و وقتی ایشان نباشد دیگر تن ما نباد! (1) [خنده حضار] باید عوض ایران نباشد، ایشان نباشد!
... این یک راه است که ایشان تشبث کرده؛ همان راه خدعه است که دیروز وزیر ایشان (2) آمد و وزیر ایشان هم - که ایشان گفته است یا بالاتر اربابها دیکته میکنند این حرفها را - آن روز هم خودشان آمدند و اشتباه کردیم و چه کردیم، و بیایید همهمان با هم چه بکنیم؛ جوانها بیایند با هم مصالحه بکنیم! به این حرفْ مردم گوش نداد [ند]؛ همین امروز در جاهای مختلف ایران، در تهران و جاهای دیگر، همان حرفهایی بود که بود.
پناه به سرنیزه و چماق!
تشبث دومشان هم این بود که پناه به سرنیزه بردند. الآن دو پناهگاهْ ایشان دارند: یکی چماق است، چماق اشرار با آنهایی که اجیر کردند، پول میدهند یک اشراری را اجیر میکنند و با چماق به جان مردم میاندازند؛ یکی هم سرنیزه این اشخاصی که در خیابانها دارند چه میکنند. خوب، این سرنیزه تازگی ندارد! این حالا مدتی است که با سرنیزه ما زندگی میکنیم! ملت ایران مدتی است [میداند] که ایشان دیگر پناهگاهی ندارد جز سرنیزه و چماق. آقایی که تا دیروز - حالا هم اگر یک خرده رهایش کنند باز میگوید این حرف را، حالا عجب است که امروز نگفته که ملت شاهدوست؟! [خنده حضار] ... اصفهان داشت فریاد مردم بلند میشد و داد و قال میکردند که «مرگ بر سلطنت پهلوی»، ایشان در نطقش میگفت مردم اصفهان شاهدوست! یا آن کسی که پهلویش بوده - یا آنکه از عمالش: مردم ایران اصلش به تخت و تاج علاقه دارند! علاقه ذاتی این مردم به این تخت و تاج دارند! این منطق ایشان است که مردم رژیم سلطنتی را میخواهند! چه بکنند بیچارهها! الآن این همه فریادها برای این است که احتمال میدهند
... این یک راه است که ایشان تشبث کرده؛ همان راه خدعه است که دیروز وزیر ایشان (2) آمد و وزیر ایشان هم - که ایشان گفته است یا بالاتر اربابها دیکته میکنند این حرفها را - آن روز هم خودشان آمدند و اشتباه کردیم و چه کردیم، و بیایید همهمان با هم چه بکنیم؛ جوانها بیایند با هم مصالحه بکنیم! به این حرفْ مردم گوش نداد [ند]؛ همین امروز در جاهای مختلف ایران، در تهران و جاهای دیگر، همان حرفهایی بود که بود.
پناه به سرنیزه و چماق!
تشبث دومشان هم این بود که پناه به سرنیزه بردند. الآن دو پناهگاهْ ایشان دارند: یکی چماق است، چماق اشرار با آنهایی که اجیر کردند، پول میدهند یک اشراری را اجیر میکنند و با چماق به جان مردم میاندازند؛ یکی هم سرنیزه این اشخاصی که در خیابانها دارند چه میکنند. خوب، این سرنیزه تازگی ندارد! این حالا مدتی است که با سرنیزه ما زندگی میکنیم! ملت ایران مدتی است [میداند] که ایشان دیگر پناهگاهی ندارد جز سرنیزه و چماق. آقایی که تا دیروز - حالا هم اگر یک خرده رهایش کنند باز میگوید این حرف را، حالا عجب است که امروز نگفته که ملت شاهدوست؟! [خنده حضار] ... اصفهان داشت فریاد مردم بلند میشد و داد و قال میکردند که «مرگ بر سلطنت پهلوی»، ایشان در نطقش میگفت مردم اصفهان شاهدوست! یا آن کسی که پهلویش بوده - یا آنکه از عمالش: مردم ایران اصلش به تخت و تاج علاقه دارند! علاقه ذاتی این مردم به این تخت و تاج دارند! این منطق ایشان است که مردم رژیم سلطنتی را میخواهند! چه بکنند بیچارهها! الآن این همه فریادها برای این است که احتمال میدهند