- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
عدم پشتیبانی از مدرس، از اشتباهات تاریخی بود
و باز در همان زمان یکی از اشتباهات این بود که مردم، یا آنهایی که باید مردم را آگاه کنند، پشتیبانی از «مدرس» نکردند. مدرس تنها مرد بزرگی بود که با او مقابله کرد و ایستاد و مخالفت کرد. و در مجلس هم بعضیها موافق با مدرس بودند، و بعضیها هم سرسخت مخالفت میکردند با مدرس. و در آن وقت، باز یک جناحهایی میتوانستند که پشت سر مدرس را بگیرند و پشتیبانی کنند و اگر پشتیبانی کرده بودند، مدرس مردی بود که با منطق قوی و اطلاعات خوب و شجاعت و همه اینها موصوف بود و ممکن بود که در همان وقت شرّ این خانواده کنده بشود و نشد ...
از آن بدتر - که من هر وقت فکرش را میکنم واقعاً متأسف میشوم - این است که خوب، متفقین حمله کردند به ایران و آن حرفهایی که رضاشاه میزد و آن ثناخوانیهایی که برای او میکردند یا خودش میکرد، که دیگر این مملکت مملکتی است که هیچ کس دیگر قدرت ندارد به آن تعرض کند! هیچ کس دیگر چطور! مثل ثناخوانیهای خود ایشان! - پسرْ پسر اوست! واقعاً پسر اوست؛ پسر حق است! - بعد از اینکه دیدند یک طبل توخالی بود، اعلامیه اول به دوم نرسید! اینها وقتی که میگویند مؤاخذه کرد از یکی از این سرکردهها که آخر چرا یک - دو ساعت؟! گفتند پنج دقیقه باید ... دو ساعت چیست؟ چیزی نداشتیم! آنها همه چیز داشتند. یک مملکتی که آن همه بساط درست کردند برای اینکه سرکوبی کرد، همه را چه، همه را چه، این سرکوبیها، سرکوبیهای قدرت خود ملت بود. در زمان رضاشاه قدرتهایی ملت داشت؛ البته آنها هم متعدی بودند لکن پشتوانه مملکت بودند. آنها را با همین امر خارجیها خلع سلاح کرد، و هر ذی قدرتی را با بست و بندی که میکرد با خارج و اینها، قدرتشان را گرفت و آنها هم - خارجیها هم - این مطلب راروی نقشه عمل میکردند که این قدرتهایی که در ایران هست، این قدرتها را بگیرند از دستشان و خلع سلاحشان کنند که اگر یکوقتی اینها بخواهند یک - مثلاً - قدرت نمایی بکنند دیگر چیزی دستشان نباشد. در هر صورت، او این کار را کرد و قدرتها را هم از دست اینها گرفت، و خودش هم به همان طور که میدانید رفت. یعنی بردند او را و
و باز در همان زمان یکی از اشتباهات این بود که مردم، یا آنهایی که باید مردم را آگاه کنند، پشتیبانی از «مدرس» نکردند. مدرس تنها مرد بزرگی بود که با او مقابله کرد و ایستاد و مخالفت کرد. و در مجلس هم بعضیها موافق با مدرس بودند، و بعضیها هم سرسخت مخالفت میکردند با مدرس. و در آن وقت، باز یک جناحهایی میتوانستند که پشت سر مدرس را بگیرند و پشتیبانی کنند و اگر پشتیبانی کرده بودند، مدرس مردی بود که با منطق قوی و اطلاعات خوب و شجاعت و همه اینها موصوف بود و ممکن بود که در همان وقت شرّ این خانواده کنده بشود و نشد ...
از آن بدتر - که من هر وقت فکرش را میکنم واقعاً متأسف میشوم - این است که خوب، متفقین حمله کردند به ایران و آن حرفهایی که رضاشاه میزد و آن ثناخوانیهایی که برای او میکردند یا خودش میکرد، که دیگر این مملکت مملکتی است که هیچ کس دیگر قدرت ندارد به آن تعرض کند! هیچ کس دیگر چطور! مثل ثناخوانیهای خود ایشان! - پسرْ پسر اوست! واقعاً پسر اوست؛ پسر حق است! - بعد از اینکه دیدند یک طبل توخالی بود، اعلامیه اول به دوم نرسید! اینها وقتی که میگویند مؤاخذه کرد از یکی از این سرکردهها که آخر چرا یک - دو ساعت؟! گفتند پنج دقیقه باید ... دو ساعت چیست؟ چیزی نداشتیم! آنها همه چیز داشتند. یک مملکتی که آن همه بساط درست کردند برای اینکه سرکوبی کرد، همه را چه، همه را چه، این سرکوبیها، سرکوبیهای قدرت خود ملت بود. در زمان رضاشاه قدرتهایی ملت داشت؛ البته آنها هم متعدی بودند لکن پشتوانه مملکت بودند. آنها را با همین امر خارجیها خلع سلاح کرد، و هر ذی قدرتی را با بست و بندی که میکرد با خارج و اینها، قدرتشان را گرفت و آنها هم - خارجیها هم - این مطلب راروی نقشه عمل میکردند که این قدرتهایی که در ایران هست، این قدرتها را بگیرند از دستشان و خلع سلاحشان کنند که اگر یکوقتی اینها بخواهند یک - مثلاً - قدرت نمایی بکنند دیگر چیزی دستشان نباشد. در هر صورت، او این کار را کرد و قدرتها را هم از دست اینها گرفت، و خودش هم به همان طور که میدانید رفت. یعنی بردند او را و