- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
میکنند. قریب بیشتر از سی مورد به من، برای من نوشته بودند (... نوشتهاش هم پیش من نیست، حافظهاش [را] هم که ندارم) قریب سی مورد یا بیشتر، محلههایی است که در تهران هست از این بیچارهها. در طرف حضرت عبدالعظیم، چند تا در طرفِ [جنوب شهر تهران]، حتی در بالای شهر، حتی در آن محلههای بالای شهر، آن جاها هم هست. آنها برای خاطر اصلاحات ارضی از آنجا [روستاها] کوچ کردند و آمدند اینجا، و یک زندگی بیچارگی [پیدا کردند]، آب ندارند، برق ندارند، اینها که دیگر چیزهایی نیست که آنها داشته باشند - برقهای تهران هم [مثل] موارد دیگرش [میماند] برق ندارند؛ هر روزی چند جایش تاریک است - آب ندارند، برق ندارند؛ زندگی، ... ندارند اینها. در یک گودالهای بسیار گودی بعضی شان زندگی میکنند که باید آب را بروند از آن بالاها یک کوزه آب بردارند بیاورند. این زندگی است که اینها برای اینها درست کردهاند.
فقر و ویرانی بر دریایی از سرمایه نفتی
در دهاتی که یک قدری دورتر است، من خودم سر و کار دارم با آن کسانی که اهل آن دهات هستند، که میآیند از من اذن میگیرند [که] یک قدر پول ما باید بدهیم، یک قدر پول، خودشان از خودشان بگذارند، میگویند که یک فرسخ راه هست بین آنجایی که آن [آب] انباری که آب هست تا آنجایی که این دهی که این بیچارهها هستند، یک فرسخ راه باید بروند آب بیاورند برای خوردن؛ آن وقت پول میگیرند یک آب انبار درست میکنند که بارانها بیاید اینجا جمع بشود و اینها در وقتی که باران نیست از این آب استفاده کنند. شما نگاه نکنید به این اتومبیلهایی که چهار نفر در تهران سوار میشوند و [عیشی] میکنند؛ نه، یک دسته شان که از خود [دولتمردان] هستند، یک دسته شان هم خوب، [از مرفهین هستند]. شما سایر شهرهای ایران و سایر دهات ایران و آنجاهای خود تهران، در این زاغهها، یک نظری به اینها هم بکنید، ببینید چه میگذرد بر این ملت؛ یک ملتی که اینطور دارد بر او میگذرد. یک نفتی که باید این ملت را اداره کند و اگر به طور امانت یک هیأت حاکمه امین ما داشتیم و به طور امانت این را خرج و صرف میکردند و میفروختند و میگرفتند و خرج این ملت میکردند، نباید ملت اینطور باشد. فریاد ما
فقر و ویرانی بر دریایی از سرمایه نفتی
در دهاتی که یک قدری دورتر است، من خودم سر و کار دارم با آن کسانی که اهل آن دهات هستند، که میآیند از من اذن میگیرند [که] یک قدر پول ما باید بدهیم، یک قدر پول، خودشان از خودشان بگذارند، میگویند که یک فرسخ راه هست بین آنجایی که آن [آب] انباری که آب هست تا آنجایی که این دهی که این بیچارهها هستند، یک فرسخ راه باید بروند آب بیاورند برای خوردن؛ آن وقت پول میگیرند یک آب انبار درست میکنند که بارانها بیاید اینجا جمع بشود و اینها در وقتی که باران نیست از این آب استفاده کنند. شما نگاه نکنید به این اتومبیلهایی که چهار نفر در تهران سوار میشوند و [عیشی] میکنند؛ نه، یک دسته شان که از خود [دولتمردان] هستند، یک دسته شان هم خوب، [از مرفهین هستند]. شما سایر شهرهای ایران و سایر دهات ایران و آنجاهای خود تهران، در این زاغهها، یک نظری به اینها هم بکنید، ببینید چه میگذرد بر این ملت؛ یک ملتی که اینطور دارد بر او میگذرد. یک نفتی که باید این ملت را اداره کند و اگر به طور امانت یک هیأت حاکمه امین ما داشتیم و به طور امانت این را خرج و صرف میکردند و میفروختند و میگرفتند و خرج این ملت میکردند، نباید ملت اینطور باشد. فریاد ما