- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
شده است و همه ابعادش، ابعادِ از هم ریخته است. بله، برای شما خیلی کار خوبی است. لقمه چربی است برای خارجیها الآن نفت شرق و بخصوص نفت ایران و حجاز؛ اینها لقمه چربی است برای [آنها]؛ البته باید پشتیبانی خودش را اعلام بکند. شوروی هم باید پشتیبانی خودش را اعلام کند برای اینکه گاز را دارد میبرد؛ منافع دارند اینها.
صدای مردم که درآمده میگویند ما میخواهیم این منافعی که داریم، به طور عقلایی، به طور صحیح استخراج بشود و به طور صحیح فروش برود. ما نمیخواهیم که نفت را تو جیب خودمان کنیم یا بخوریم، ما میخواهیم نفت را بفروشیم؛ اما نمیخواهیم غارت بشود. ما نفتمان را میخواهیم بفروشیم؛ هر مملکتی بهتر خرید این نفت را، به او بدهیم و پول از او بگیریم؛ ارز بگیریم، نه آهن پاره بگیریم، نه طیارهای که به درد ما نمیخورد بگیریم. آن را بگیریم و صرف این ملت بکنیم، این ملتی که آب ندارد.
زاغه نشینی دهقانان
آقا، شما ملاحظه تهران را نکنید، و آن هم بالای شهر تهران را، شما یک قدر اطراف تهران سوار شوید بگردید، یک قدر این چادرنشینها و این زاغه نشینها را ملاحظه کنید، ببینید اینها چه زندگی دارند. همین تهران ما که پایتخت است و [آباد] هست و به «دروازه تمدن» نزدیکتر است؛ شما یک روز بروید بگردید، یکوقت صرف کنید ... بروید بگردید اطراف تهران؛ ببینید در چند جای تهران یک محلههایی درست شده است که اینها، خیلی که خوب درست کرده باشند، یک خانه گلی؛ خودشان با هم دست به هم دادهاند و یک خانه گلی درست کردهاند برای یک عائلهای. اینها چرا اینجا جمع شدهاند؟ برای «اصلاحات ارضی»! اصلاحات ارضی که کردند، مردم در دهات خودشان دیگر نتوانستند بمانند؛ به هم خورد اوضاعشان، نتوانستند در آنجا بمانند. هجوم کردند طرف شهرستانها که بیشترشان طرف تهران آمدند و این بیچارهها حالا آمدهاند در تهران، بسیار ناگوار و سخت زندگی میکنند. همه شان هم، آنچنان جوان نیستند که بتوانند حالا یک حمالی بکنند، بتوانند یک چرخی را پیدا کنند و دور بگردند و چیز بفروشند؛ بسیارشان پیرمردند، پیرزنند، بیچارهاند، ضعیفند؛ و اینها دارند در زاغهها زندگی
صدای مردم که درآمده میگویند ما میخواهیم این منافعی که داریم، به طور عقلایی، به طور صحیح استخراج بشود و به طور صحیح فروش برود. ما نمیخواهیم که نفت را تو جیب خودمان کنیم یا بخوریم، ما میخواهیم نفت را بفروشیم؛ اما نمیخواهیم غارت بشود. ما نفتمان را میخواهیم بفروشیم؛ هر مملکتی بهتر خرید این نفت را، به او بدهیم و پول از او بگیریم؛ ارز بگیریم، نه آهن پاره بگیریم، نه طیارهای که به درد ما نمیخورد بگیریم. آن را بگیریم و صرف این ملت بکنیم، این ملتی که آب ندارد.
زاغه نشینی دهقانان
آقا، شما ملاحظه تهران را نکنید، و آن هم بالای شهر تهران را، شما یک قدر اطراف تهران سوار شوید بگردید، یک قدر این چادرنشینها و این زاغه نشینها را ملاحظه کنید، ببینید اینها چه زندگی دارند. همین تهران ما که پایتخت است و [آباد] هست و به «دروازه تمدن» نزدیکتر است؛ شما یک روز بروید بگردید، یکوقت صرف کنید ... بروید بگردید اطراف تهران؛ ببینید در چند جای تهران یک محلههایی درست شده است که اینها، خیلی که خوب درست کرده باشند، یک خانه گلی؛ خودشان با هم دست به هم دادهاند و یک خانه گلی درست کردهاند برای یک عائلهای. اینها چرا اینجا جمع شدهاند؟ برای «اصلاحات ارضی»! اصلاحات ارضی که کردند، مردم در دهات خودشان دیگر نتوانستند بمانند؛ به هم خورد اوضاعشان، نتوانستند در آنجا بمانند. هجوم کردند طرف شهرستانها که بیشترشان طرف تهران آمدند و این بیچارهها حالا آمدهاند در تهران، بسیار ناگوار و سخت زندگی میکنند. همه شان هم، آنچنان جوان نیستند که بتوانند حالا یک حمالی بکنند، بتوانند یک چرخی را پیدا کنند و دور بگردند و چیز بفروشند؛ بسیارشان پیرمردند، پیرزنند، بیچارهاند، ضعیفند؛ و اینها دارند در زاغهها زندگی