- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
یک مملکتِ سی میلیونی یا بیشتر همیشه تحت فشار باشد. این نمیشود، این مطابق هیچ منطقی نیست که سی میلیون جمعیت (1) همیشه تحت فشار [باشند] و همیشه این جمعیت کار بکنند و حاصل کارشان را دیگران ببرند. این باید درست بشود. این وضع باید آقا درست بشود. منطق اسلام این است. اینها چه میگویند؟ با این منطق حرفی دارند بگویند؟ میگویید که اسلام مرتجع است، به شما چه، «ارتجاع» است؛ معنی ارتجاعش این است که آقا تو برو بیرون، من میخواهم خودم زندگی کنم. این معنی ارتجاعی است که اینها میگویند. «اسلام ارتجاعی است» این معنایش همین است که اسلام میگوید که نباید اینها، دیگران به شما حکومت کنند. منع کرده حکومت دیگران را بر شما. باید مستقل باشید شما. البته به منطق اینها استقلال، همان ارتجاع است؛ تا پیوند به امریکا نباشید و همه چیزمان زیر دست او نباشد، مترقی نیستیم! اینها میخواهند ما را مترقی کنند و به دروازه تمدن برسانند و منطقشان این است! منطقها فرق دارد. اصطلاحات مردم فرق دارد با هم. منطق رسیدن به «دروازه تمدن» همینهاست که دارید میبینید، الآن ایشان دارد عملی میکنند اینجا!
امریکا، مایه عقب ماندگی
الآن، همین حالا که ما نشسته ایم اینجا، شما احتمال بدهید که در ایران چندین جا زد و خورد است؛ مسلسل است. ما میگوییم که نمیخواهیم که شما ما را به «دروازه تمدن» برسانید؛ شما بروید بیرون، ما خودمان میدانیم. امریکا برود؛ مستشارهای امریکا بروند. اگر مستشارهای امریکا رفتند، ما خودمان زندگیمان را اداره میکنیم؛ ما خودمان اداره میکنیم؛ چه کار دارید شما؟ شاه هم میخواهد که «رشد» بدهد، ما این رشدی که ایشان میخواهند بدهند، نمیخواهیم. ما اگر توانستیم، خودمان خودمان را رشد میدهیم. اگر نتوانستیم ما خودمان میخواهیم، ما یک دسته اشخاص رعیتی هستیم که میخواهیم خودمانروی زمین خودمان گندم یا جو بکاریم، و خودمان بخوریم. شمایی
امریکا، مایه عقب ماندگی
الآن، همین حالا که ما نشسته ایم اینجا، شما احتمال بدهید که در ایران چندین جا زد و خورد است؛ مسلسل است. ما میگوییم که نمیخواهیم که شما ما را به «دروازه تمدن» برسانید؛ شما بروید بیرون، ما خودمان میدانیم. امریکا برود؛ مستشارهای امریکا بروند. اگر مستشارهای امریکا رفتند، ما خودمان زندگیمان را اداره میکنیم؛ ما خودمان اداره میکنیم؛ چه کار دارید شما؟ شاه هم میخواهد که «رشد» بدهد، ما این رشدی که ایشان میخواهند بدهند، نمیخواهیم. ما اگر توانستیم، خودمان خودمان را رشد میدهیم. اگر نتوانستیم ما خودمان میخواهیم، ما یک دسته اشخاص رعیتی هستیم که میخواهیم خودمانروی زمین خودمان گندم یا جو بکاریم، و خودمان بخوریم. شمایی