- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
عقب نشینی از برابر ملت
اصلاً وضع زندگی ایران الآن یک وضع نمونه است. از آن طرف هم یک نمونه بالاتر، وضع روحیه مردم ایران در این وقت است. این مردم ایران الآن روحیه شان همچو قوی است که تانک از آن طرف میآید، سرباز با سرنیزه از آن طرف میآید، اینها با مشت جلو میروند و با سنگ و با چوب با آنها مقابله میکنند. این زمین میخورد، مرده است، آن یکی میآید سر جایش؛ هیچ دست برنمی دارد و این روحیهای است که اینها را عقب خواهد زد و الآن پیاده شان کرده است.
این روحیه «حزب رستاخیز»، که اینقدر برایش این مدیحه سرایی کرد و اینقدر پافشاری کرد و اینقدر که هرکس که وارد نشود در این حزب، دیگر باید برود، این ایرانی نیست، دیگر وطن ندارد، باید از اینجا برود، چه؛ بعدش برگشت به اینکه خوب، حزب رستاخیز حالا دیگر اینطوری میگوید. حزب رستاخیز چیست؛ این مثل سایر احزاب؛ آیا بشود، آیا نشود (1)! یک امری را میگویند و گاه آنقدر پافشاری میکنند. حالا همین مردم، ... همین مردم این کار را به اینجا رساندند که این حزب رستاخیزِ کذا، شد هیچی، توخالی بود؛ از اول نتوانستند. من از روز اول گفتم که حزب نیست این؛ این حرف است میزند. حزب رستاخیز که آنقدر با آن [پافشاری مطرح کردند]؛ خودشان حالا میگویند: هیچ، حزب نه حزب! سایر کارهایشان هم اینطوری است. بعد کم کم اصلاح ارضی هم میگوید [هیچ]؛ برای اینکه این اصلاح که نبود، این فساد بود. اصلاح ارضی این نیست اصلش، که سپاه دانش، سپاه کذا، سپاه، ... آخر چه کاری اینها میکنند، جز اینکه بروند برای شما مداحی بکنند یا الزاماً بروند برای شما مداحی بکنند و شاه را ترویج بکنند.
هم صدایی در ایران
الآن مردم از آن دهات آخر تا آن شهرهای مرکز یکپارچه ایستادهاند، میگویند: ما
اصلاً وضع زندگی ایران الآن یک وضع نمونه است. از آن طرف هم یک نمونه بالاتر، وضع روحیه مردم ایران در این وقت است. این مردم ایران الآن روحیه شان همچو قوی است که تانک از آن طرف میآید، سرباز با سرنیزه از آن طرف میآید، اینها با مشت جلو میروند و با سنگ و با چوب با آنها مقابله میکنند. این زمین میخورد، مرده است، آن یکی میآید سر جایش؛ هیچ دست برنمی دارد و این روحیهای است که اینها را عقب خواهد زد و الآن پیاده شان کرده است.
این روحیه «حزب رستاخیز»، که اینقدر برایش این مدیحه سرایی کرد و اینقدر پافشاری کرد و اینقدر که هرکس که وارد نشود در این حزب، دیگر باید برود، این ایرانی نیست، دیگر وطن ندارد، باید از اینجا برود، چه؛ بعدش برگشت به اینکه خوب، حزب رستاخیز حالا دیگر اینطوری میگوید. حزب رستاخیز چیست؛ این مثل سایر احزاب؛ آیا بشود، آیا نشود (1)! یک امری را میگویند و گاه آنقدر پافشاری میکنند. حالا همین مردم، ... همین مردم این کار را به اینجا رساندند که این حزب رستاخیزِ کذا، شد هیچی، توخالی بود؛ از اول نتوانستند. من از روز اول گفتم که حزب نیست این؛ این حرف است میزند. حزب رستاخیز که آنقدر با آن [پافشاری مطرح کردند]؛ خودشان حالا میگویند: هیچ، حزب نه حزب! سایر کارهایشان هم اینطوری است. بعد کم کم اصلاح ارضی هم میگوید [هیچ]؛ برای اینکه این اصلاح که نبود، این فساد بود. اصلاح ارضی این نیست اصلش، که سپاه دانش، سپاه کذا، سپاه، ... آخر چه کاری اینها میکنند، جز اینکه بروند برای شما مداحی بکنند یا الزاماً بروند برای شما مداحی بکنند و شاه را ترویج بکنند.
هم صدایی در ایران
الآن مردم از آن دهات آخر تا آن شهرهای مرکز یکپارچه ایستادهاند، میگویند: ما