- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
پاسبان، چند تا پاسبان میرفت به آنها میگفت که ببندید، امروز روز چهارم آبان است، مثلاً ... باید ببندید، باید بیرق بزنید، تخلف نمیکردند، اصلاً توی ذهنشان نمیآمد که میشود تخلف از پاسبان کرد، اگر یک صاحب منصبی با چهار تا ستاره، با سه تا ستاره میآمد تو بازار و هر غلط کاری میخواست بکند کسی چرا به او نمیگفت، این نهضت مقدس اسلامی باعث این شد که بچههای کوچک هم فریاد بزنند توی خیابانها که «مرگ بر این سلطنت پهلوی»! این یک تحولی حاصل شد بین مردم که الآن پاسبان را مردم هیچ چیزی بارش نمیکنند. صاحب منصبش هم نمیکنند؛ حکومت نظامیاش هم نمیکنند. آن وقتها که حکومت نظامی میشد، به مجرد اینکه میگفتند حکومت نظامی است، دیگر مردم میرفتند سراغ کارشان؛ اصلاً دیگر دنبال اینکه معارضهای، مبارزهای بشود توی ذهنشان نمیآمد! امروز حکومت نظامی است، قانون حکومت نظامی خودشان میگویند که - مثلاً اعلامشان این است به اینکه - بیشتر از دو نفر نباید با هم باشند، هفتاد هزار نفر، صد هزار نفر، پانصد هزار نفر مردم میآیند بیرون! و فریاد میزنند و همه فریادهایشان هم بر ضد شاه است! این یک تحولی است در یک ملت حاصل شده است؛ این یک چیز کمی نیست.
عقب نشینی گام به گام
از آن طرف هم ملاحظه میکنید که اینها پله پله ... دارند پایین میآیند دیگر. این «حزب رستاخیز» یک چیز آسانی بود که اینها دست از آن بردارند؟ شما دیدید که چقدر مداحی اینها کردند. خود این مردکه چقدر ... حرف نامربوط راجع به حزب رستاخیز زد! همه مردم، همه باید وارد بشوند! هرکس وارد این حزب نشود باید از این مملکت برود! این اصلاً اینجایی نیست! و از این حرفهایی که زدند. یکدفعه با همین نهضت مردم، با همین مشت خالی، آنها توپ و تانک دارند، اینها مشت دارند، همین مشت غلبه کرد بر آنکه یکوقتی حزب رستاخیز [را به رخ میکشید] معلوم شد خبری نیست! اعلام کردند که، این [حزب] چیزی نیست، بیخود است اصلاً، اصلاً دولت هم قبولش ندارد! [خنده حضار] مطلبی بود که دولت هم قبولش نکرد، با اینکه دولت از خودشان بود. تاریخ را
عقب نشینی گام به گام
از آن طرف هم ملاحظه میکنید که اینها پله پله ... دارند پایین میآیند دیگر. این «حزب رستاخیز» یک چیز آسانی بود که اینها دست از آن بردارند؟ شما دیدید که چقدر مداحی اینها کردند. خود این مردکه چقدر ... حرف نامربوط راجع به حزب رستاخیز زد! همه مردم، همه باید وارد بشوند! هرکس وارد این حزب نشود باید از این مملکت برود! این اصلاً اینجایی نیست! و از این حرفهایی که زدند. یکدفعه با همین نهضت مردم، با همین مشت خالی، آنها توپ و تانک دارند، اینها مشت دارند، همین مشت غلبه کرد بر آنکه یکوقتی حزب رستاخیز [را به رخ میکشید] معلوم شد خبری نیست! اعلام کردند که، این [حزب] چیزی نیست، بیخود است اصلاً، اصلاً دولت هم قبولش ندارد! [خنده حضار] مطلبی بود که دولت هم قبولش نکرد، با اینکه دولت از خودشان بود. تاریخ را