- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
زجر کردند و آنطور کشتند! پریروز باز در مشهد کشتار بوده است که نمیدانم حالا چقدر هم کشتار بوده است. کشتارْ دیگر یک امر عادی الآن شده است در ایران؛ حکومتها امر عادیشان این است که مردم را بکشند و جوانهای ما را از بین ببرند. آن وقت یک نفر که بیاید بگوید که من توبه کردم، حالا کسی هم بیاید بگوید خیر، خوب ایشان توبه کردند، بس است و بس است! دیگر کارها بس شد؟! تمام شد کارها؟! خیر، ایشان برای این است که مردم را بازی بدهد و پایش محکم بشود و اگر محکم شد، این دفعه بدتر از اول، صد درجه بدتر از اول [عمل] بکند برای اینکه حالا دشمنهایش را شناخته و بعد - بعد از شناختن دشمن - وقتی پایش محکم بشود بسیار بدتر خواهد عمل کرد.
برنامه حکومت اسلامی
عَلی ایّ حال، اسلام کیفیت حکومت را و برنامه حکومت را تعیین کرده؛ اینطور نیست که برنامهای در کار نباشد. این حرفهای مفتی که زده میشود ... هم اوصاف حاکم معلوم است در اسلام و مدون است، و هم برنامه حکومت را حضرت امیر معین کرده است که چه جور حکومت باید باشد؛ باید عدلیهاش چه باشد، باید - عرض میکنم که - قضاتش چه وضعی داشته باشند، باید دیگران - جناحهای - حکومت چه جور باشند. یک مسئله معلوم واضحی است که معین کرده است.
مملکتی که آزادی ندارد تمدن ندارد
و این آقا که میگوید اگر من نباشم، یا رفقای او میگویند اگر نباشد خلأ پیدا میشودیک حرف نامربوطی است. الآن خلأ هست! بودن ایشان موجب خلأ است برای اینکه همه چیز از واقعیتش تهی شده. هیچ واقعیتی الآن ما نداریم. هر چه هست صورت است و حرف است و خالی است و توخالی است همه حرفها. آن همه داد و قال راجع به اینکه ما در «دروازه تمدن» وارد شدیم و میخواهیم وارد بشویم در دروازه تمدن، این «دروازه تمدن» که همه میدانند که هیچ خبری در کار نیست، از تمدن هیچ خبری نیست! اول مرتبه تمدن، آزادی ملت است. مملکتی که آزادی ندارد تمدن ندارد. یک مملکتی که
برنامه حکومت اسلامی
عَلی ایّ حال، اسلام کیفیت حکومت را و برنامه حکومت را تعیین کرده؛ اینطور نیست که برنامهای در کار نباشد. این حرفهای مفتی که زده میشود ... هم اوصاف حاکم معلوم است در اسلام و مدون است، و هم برنامه حکومت را حضرت امیر معین کرده است که چه جور حکومت باید باشد؛ باید عدلیهاش چه باشد، باید - عرض میکنم که - قضاتش چه وضعی داشته باشند، باید دیگران - جناحهای - حکومت چه جور باشند. یک مسئله معلوم واضحی است که معین کرده است.
مملکتی که آزادی ندارد تمدن ندارد
و این آقا که میگوید اگر من نباشم، یا رفقای او میگویند اگر نباشد خلأ پیدا میشودیک حرف نامربوطی است. الآن خلأ هست! بودن ایشان موجب خلأ است برای اینکه همه چیز از واقعیتش تهی شده. هیچ واقعیتی الآن ما نداریم. هر چه هست صورت است و حرف است و خالی است و توخالی است همه حرفها. آن همه داد و قال راجع به اینکه ما در «دروازه تمدن» وارد شدیم و میخواهیم وارد بشویم در دروازه تمدن، این «دروازه تمدن» که همه میدانند که هیچ خبری در کار نیست، از تمدن هیچ خبری نیست! اول مرتبه تمدن، آزادی ملت است. مملکتی که آزادی ندارد تمدن ندارد. یک مملکتی که