- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
مرگ بر شاه، شعار ملی
خوب ملت - اکثریت ملت - بلااشکال الآن و سابق در دو ماه پیش از این و در بعد از ماه رمضان و روز عید، این مردم اکثر مردم بودند که میگفتند که ما نمیخواهیم شاه را و مرگ بر شاه! این شعار ملی است! ملی بوده است شعار ملت، [اینکه] نه شعارِ خلافِ ملی بوده! و شعارشان مخالف قانون اساسی نبوده است بلکه موافق قانون اساسی بوده؛ برای اینکه قانون اساسی ایشان را به سلطنت نمیشناسد؛ ایشان سلطان نیستند به حَسَب قانون اساسی. مردم هم همین معنایی را که قانون اساسی گفته میگفتند. پس شعارهای مردمْ شعارِ موافق قانون اساسی بوده است که شاه نیست شاه؛ ما نمیخواهیم این شاه را. و این شعاری که بگوید من سلطنت دارم و من سلطان هستم و من کذا هستم، و این اعمالی که ایشان میکند به عنوان سلطنت، علاوه بر اینکه اعمالش برخلاف قوانین اساسی ... قانون اساسی است، علاوه بر این اصل، این نشستنش به «سلام» به عنوان سلطنت، تاجگذاری به عنوان سلطنت، همه اینها خلاف قانون اساسی است. قانون اساسی ایشان را به سلطنت نشناخته؛ وقتی نشناخت، تمام او و تمام فروعی که متفرع بر اوست برخلاف قانون اساسی است.
اشکالات قانونی بر سلطنت شاه
در این دولتِ بعد از آن دولت (1) هم این صحبت را [دائماً] پیش میآوردند که هرکس قانون اساسی را قبول دارد، این اشخاصی که در خارج مملکت هستند و زندگی میکنند، اینهایی که در اروپا هستند، اینهایی که جاهای دیگر هستند، اینهایی که قانون اساسی را قبول دارند بیایند؛ هر که قانون اساسی را قبول ندارد نیاید! اینها مقصودشان همین بود؛ یعنی هر که قبول دارد که این شاه، شاه است بیاید، و هرکس قبول ندارد نیاید. این همروی این ترتیبی که من عرض کردم این هم صحیح نبوده حرف اینها، برای اینکه آن کسی که شاه را قبول ندارد، او موافق قانون اساسی هست حرفش نه آن
خوب ملت - اکثریت ملت - بلااشکال الآن و سابق در دو ماه پیش از این و در بعد از ماه رمضان و روز عید، این مردم اکثر مردم بودند که میگفتند که ما نمیخواهیم شاه را و مرگ بر شاه! این شعار ملی است! ملی بوده است شعار ملت، [اینکه] نه شعارِ خلافِ ملی بوده! و شعارشان مخالف قانون اساسی نبوده است بلکه موافق قانون اساسی بوده؛ برای اینکه قانون اساسی ایشان را به سلطنت نمیشناسد؛ ایشان سلطان نیستند به حَسَب قانون اساسی. مردم هم همین معنایی را که قانون اساسی گفته میگفتند. پس شعارهای مردمْ شعارِ موافق قانون اساسی بوده است که شاه نیست شاه؛ ما نمیخواهیم این شاه را. و این شعاری که بگوید من سلطنت دارم و من سلطان هستم و من کذا هستم، و این اعمالی که ایشان میکند به عنوان سلطنت، علاوه بر اینکه اعمالش برخلاف قوانین اساسی ... قانون اساسی است، علاوه بر این اصل، این نشستنش به «سلام» به عنوان سلطنت، تاجگذاری به عنوان سلطنت، همه اینها خلاف قانون اساسی است. قانون اساسی ایشان را به سلطنت نشناخته؛ وقتی نشناخت، تمام او و تمام فروعی که متفرع بر اوست برخلاف قانون اساسی است.
اشکالات قانونی بر سلطنت شاه
در این دولتِ بعد از آن دولت (1) هم این صحبت را [دائماً] پیش میآوردند که هرکس قانون اساسی را قبول دارد، این اشخاصی که در خارج مملکت هستند و زندگی میکنند، اینهایی که در اروپا هستند، اینهایی که جاهای دیگر هستند، اینهایی که قانون اساسی را قبول دارند بیایند؛ هر که قانون اساسی را قبول ندارد نیاید! اینها مقصودشان همین بود؛ یعنی هر که قبول دارد که این شاه، شاه است بیاید، و هرکس قبول ندارد نیاید. این همروی این ترتیبی که من عرض کردم این هم صحیح نبوده حرف اینها، برای اینکه آن کسی که شاه را قبول ندارد، او موافق قانون اساسی هست حرفش نه آن