- » امروز جمعه، 2 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
کسی که میگوید شاه باید باشد. این یکی از تشبثاتشان بوده است از اول حالا هم باز همین مسائل را میگویند، همین مطلب را میگویند از اول هم اینها میگفتند که اینکه گفته بشود و ملت بگوید که ما شاه را نمیخواهیم، این خلاف قانون اساسی است.
خوب، حالا ما فرض میکنیم که این [سلطنت طبق] قانون اساسی بوده، و همه این اشکالات رفت و ایشان موافق با قانون اساسی آمده است و به اریکه سلطنت نشسته، از چند جهت باز اشکال هست. یک جهت اینکه خوب، همین مردمی که شما را رأی دادند و قانون اساسی شده است برای خاطر رأی مردم و ماده قانون اساسی که این یک «موهبت الهی» است که مردم میدهند به شخص سلطان، همین مردم حالا میگویند نه! اگر میگویید درست نیست این حرف، رفراندم کن! رفراندم کن! یعنی سرنیزه را بردارید، حکومت نظامی و دولت نظامی را بردارید و مردم را آزاد بگذارید، بعد بگویید که آقا هرکس که این سلطنت را قبول دارد بیاید در شمال شهر، هرکس قبول ندارد برود در جنوب شهر؛ ببینیم شمال شهر بیشتر جمعیت پیدا میشود یا جنوب شهر. اینها امتحان کنند، اگر راست میگویند که میخواهند اینها مطابق قانون اساسی عمل کنند و عمل به قانون اساسی یک اصلی است پیش اینها! ما ادعای این را داریم که الآن ... قبول میکنیم این ماده قانون اساسی را که قانون اساسی گفته است که سلطنت یک موهبتی است الهی که مردم به شخص شاه میدهند - حالا اشکالات دیگری که بعضی شبهای دیگر کردم آنها را ما همه را کنار میگذاریم، قبول میکنیم این مطلب را از ایشان - لکن ملت باید این را هبه کنند و بدهند به شخص سلطان. حالا اگر ملت آمدند که بابا نمیخواهیم این شاه را، همان ملتی که اعطا کرده بودند حالا بگویند نه، به حَسَب قانون اساسی «نه» صحیح است؛ آن «آره» درست است یعنی آره تا حالا، از حالا به بعدش دیگر سلطنت نه. بنابراین به حَسَب قانون اساسی - روی فرض ما - قبول کردن اینکه از اول سلسله پهلوی صحیح بوده است، سلطنتشان موافق قانون اساسی هم بوده است، همه جهات را قبول کنیم، الآن که مردم میگویند نه، الآن دیگر ایشان سلطنت ندارند. پس الآن ادعای سلطنت، قرار دادن نخست وزیر برای یک مملکت - نمیدانم - هر کاری که انجام میدهد که از شئون
خوب، حالا ما فرض میکنیم که این [سلطنت طبق] قانون اساسی بوده، و همه این اشکالات رفت و ایشان موافق با قانون اساسی آمده است و به اریکه سلطنت نشسته، از چند جهت باز اشکال هست. یک جهت اینکه خوب، همین مردمی که شما را رأی دادند و قانون اساسی شده است برای خاطر رأی مردم و ماده قانون اساسی که این یک «موهبت الهی» است که مردم میدهند به شخص سلطان، همین مردم حالا میگویند نه! اگر میگویید درست نیست این حرف، رفراندم کن! رفراندم کن! یعنی سرنیزه را بردارید، حکومت نظامی و دولت نظامی را بردارید و مردم را آزاد بگذارید، بعد بگویید که آقا هرکس که این سلطنت را قبول دارد بیاید در شمال شهر، هرکس قبول ندارد برود در جنوب شهر؛ ببینیم شمال شهر بیشتر جمعیت پیدا میشود یا جنوب شهر. اینها امتحان کنند، اگر راست میگویند که میخواهند اینها مطابق قانون اساسی عمل کنند و عمل به قانون اساسی یک اصلی است پیش اینها! ما ادعای این را داریم که الآن ... قبول میکنیم این ماده قانون اساسی را که قانون اساسی گفته است که سلطنت یک موهبتی است الهی که مردم به شخص شاه میدهند - حالا اشکالات دیگری که بعضی شبهای دیگر کردم آنها را ما همه را کنار میگذاریم، قبول میکنیم این مطلب را از ایشان - لکن ملت باید این را هبه کنند و بدهند به شخص سلطان. حالا اگر ملت آمدند که بابا نمیخواهیم این شاه را، همان ملتی که اعطا کرده بودند حالا بگویند نه، به حَسَب قانون اساسی «نه» صحیح است؛ آن «آره» درست است یعنی آره تا حالا، از حالا به بعدش دیگر سلطنت نه. بنابراین به حَسَب قانون اساسی - روی فرض ما - قبول کردن اینکه از اول سلسله پهلوی صحیح بوده است، سلطنتشان موافق قانون اساسی هم بوده است، همه جهات را قبول کنیم، الآن که مردم میگویند نه، الآن دیگر ایشان سلطنت ندارند. پس الآن ادعای سلطنت، قرار دادن نخست وزیر برای یک مملکت - نمیدانم - هر کاری که انجام میدهد که از شئون