- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
نمیکنی؟ یا حرف است، صحبت است؟ آلآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ و کُنْتَ مِن المُفْسِدین! تو از مفسدین هستی، تو آدم مفسدی هستی، تو فاسدی، تو مفسدی؛ یک مملکت را به هم زدی، یک ملت را از بین بردی. مگر شوخی است اینطور جنایات. تو همه قوای این مملکت، این جوانهای ما که یکی از ذخایر این مملکت هست، اینها را به هدر دادی همه را، حالا آمده میگوید که من «اشتباه» کردم! بله حالا دیگر ما به منطق بعضی از اشخاص - اینکه عجیب است این حرفها، عجیب آدم به نظرش میآید - یک مردی که من نمیدانم کیستروی کاغذ هفت، هشت، ده ورقی نوشته است، اول خودش را معرفی کرده است که من کی بودم و پسر کی بودم و کی، آخرش هم نوشته خوب ما شاه از این بهتر از کجا پیدا کنیم؟! [خنده حضار] انسان یک همچو حرفی مینویسد؟ شما بیایید رها کنید و بیایید شما هم با فلان آقا هم صدا بشوید و این را حفظش کنید و ما بهتر از این از کجا پیدا کنیم؟! چقدر انسان باید نفهم باشد!
سلطنت، نه حکومت!!
در هر صورت این توبهها یکی از تشبثاتشان است و این هم پذیرفته نیست؛ ملت دیگر این حرفها را نمیپذیرد. آنکه جوانش، آن پیرزنی که جوانش از دستش رفته، پیرزنهایی هستند که چهارتا بچهشان، یعنی یک پدر بوده، یک مادر بوده، چهارتا جوان، امشب اینها سر سفره نشسته بودند پنج نفری، شش نفری، فردا شب سر سفره نشستند دو نفری، چهارتا جوانش از بین رفته، حالا از شما میپذیرد اینکه عذر بخواهی؟! فقط به عذرخواهی! آن هم بایستید و عذر بخواهید؛ آن وقت ما هم بیاییم، آخوند هم بیاید یا غیر آخوند - و مثلاً روشنفکر یا تاریک فکر هم بیاید - و بگوید که خوب ایشان سلطنت بکنند، حکومت نکنند! سلطنت! درست شد همین؟! همین تمام شد؟! جواب این پیرزن چی؟ جواب این پدری که دیروز چند روز پیش از این اینجا بود، پدری که چندتا جوانش کشته شده بود، ما جواب اینها را چی بدهیم؟ بگویند شماها ساختید با یک آدمی که جوانهای ما را کشت، از بین برد؟ حالا سلطنت بکنند، حالا بالا بنشینند و در ایام عید
سلطنت، نه حکومت!!
در هر صورت این توبهها یکی از تشبثاتشان است و این هم پذیرفته نیست؛ ملت دیگر این حرفها را نمیپذیرد. آنکه جوانش، آن پیرزنی که جوانش از دستش رفته، پیرزنهایی هستند که چهارتا بچهشان، یعنی یک پدر بوده، یک مادر بوده، چهارتا جوان، امشب اینها سر سفره نشسته بودند پنج نفری، شش نفری، فردا شب سر سفره نشستند دو نفری، چهارتا جوانش از بین رفته، حالا از شما میپذیرد اینکه عذر بخواهی؟! فقط به عذرخواهی! آن هم بایستید و عذر بخواهید؛ آن وقت ما هم بیاییم، آخوند هم بیاید یا غیر آخوند - و مثلاً روشنفکر یا تاریک فکر هم بیاید - و بگوید که خوب ایشان سلطنت بکنند، حکومت نکنند! سلطنت! درست شد همین؟! همین تمام شد؟! جواب این پیرزن چی؟ جواب این پدری که دیروز چند روز پیش از این اینجا بود، پدری که چندتا جوانش کشته شده بود، ما جواب اینها را چی بدهیم؟ بگویند شماها ساختید با یک آدمی که جوانهای ما را کشت، از بین برد؟ حالا سلطنت بکنند، حالا بالا بنشینند و در ایام عید