- » امروز پنجشنبه، 1 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
دقیق، بسیار دلسوز، اسلام به نوع انسان مراعات کرده است. و از آن اول تا زمانی که ازدواج میشود؛ ازدواج که شد، چه تربیتی در ازدواج است. بعد در قضیه لقاح چه جور آداب؛ آداب بسیار در آنجا هست. بعد در زمان حمل آداب بسیار در آنجا هست. بعد در زمانِ - عرض میکنم - رضاع آداب بسیاری در آنجا هست. بعد در دامن مادر آدابی هست. بعد در ظل پدر آدابی هست. بعد در مدرسه آدابی هست. بعد در اجتماع آدابی هست. این بچه را از آن وقتی که باز به دنیا نیامده مراعات کرده تا برسد به مرتبه عالی. و برای همه اینها دستور دارد. و سایر رژیمهای عالَم، سایر دولتهایی که در عالم هست، به اینها اصلش کاری ندارد. آنها فقط یک کاری دارند و آن این است که این اجتماع مثلاً به نفع خودشان یک آرامشی پیدا کند تا چپاول کنند مردم را! یا آنی هم که بسیار خوب و عادل است کاری به این مسائل ندارد؛ فقط راجع به این [کار] دارد که مسائل اجتماعی خودش را مثلاً یک قدری تصحیح بکند. اما بچه باید چه جور باشد تا آخر، تربیت باید چه جور باشد تا آخر، زمان حمل و زمان رضاع، اصلاً مطرح نیست در سایر رژیمها.
اسلام یک همچو چیزی است که وقتی که انسان بزرگ شد، معاشرت خودش با برادرش، معاشرت خودش با پدر و مادرش، معاشرت پدر و مادر با پسر، معاشرت این دوتا با همسایهها، معاشرت اینها با همشهریها، معاشرت اینها با همدینها، اینها با خارجیها، همه اینها در اسلام هست. و اسلام حکومتی است که یک جنبهاش حکومت سیاسی است، و یک جنبهاش حکومت معنوی. یعنی دو طرف دارد انسان، دو وضع دارد انسان، دو رو دارد انسان: یکروی مادی [که] اسلام در این روی مادی در همه جهاتش احکام دارد؛ یکروی معنوی، که اصلاً مطرح نیست در رژیمها که انسان را تربیتهای معنوی و تهذیبی بکند تا برسد به مرتبهای که دیگر هیچ کس نمیداند الّا الله. تا آنجا اسلام همین طور کشیده دست مردم را گرفته و برده است تا برساند به ملکوت اعلا. سایر رژیمها اینطور نیستند.
تز استعماری «جدایی دین از سیاست»
مقصود من این بود که قضیه سیاست یک مطلبی نیست که در اسلام مطرح نباشد. این
اسلام یک همچو چیزی است که وقتی که انسان بزرگ شد، معاشرت خودش با برادرش، معاشرت خودش با پدر و مادرش، معاشرت پدر و مادر با پسر، معاشرت این دوتا با همسایهها، معاشرت اینها با همشهریها، معاشرت اینها با همدینها، اینها با خارجیها، همه اینها در اسلام هست. و اسلام حکومتی است که یک جنبهاش حکومت سیاسی است، و یک جنبهاش حکومت معنوی. یعنی دو طرف دارد انسان، دو وضع دارد انسان، دو رو دارد انسان: یکروی مادی [که] اسلام در این روی مادی در همه جهاتش احکام دارد؛ یکروی معنوی، که اصلاً مطرح نیست در رژیمها که انسان را تربیتهای معنوی و تهذیبی بکند تا برسد به مرتبهای که دیگر هیچ کس نمیداند الّا الله. تا آنجا اسلام همین طور کشیده دست مردم را گرفته و برده است تا برساند به ملکوت اعلا. سایر رژیمها اینطور نیستند.
تز استعماری «جدایی دین از سیاست»
مقصود من این بود که قضیه سیاست یک مطلبی نیست که در اسلام مطرح نباشد. این