- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
طایفه را بنا داریم که سوار اتومبیل نکنیم: یکی فواحش را، یکی آخوندها را! اینها با ما اینطور کردند. برای اینکه رضاشاه میدید که آخوند است، «مدرس» است که جلو او ایستاده است. او میدید که مدرس جلو او ایستاد و فریاد میزد که «زنده باد خودم، مرده باد رضاخان»! در آن وقتی که قدرت داشت رضاخان. اینها اینطور کردند با ما و با شما. همه را از هم جدا کردند. همه به هم بدبین. یک ملت همه به هم بدبین نمیتواند کار بکند. وقتی که نتوانست کار بکند، آنها کارهای خودشان را به آسانی انجام دادند: ذخایر ما را بردند، کشاورزی ما را به هم زدند، اقتصاد ما را فلج کردند، فرهنگ ما را عقب نشانده کردند؛ همه چیز ما را از دست ما گرفتند.
عنایات غیبی در انقلاب ایران
شما ببینید در این بُرْهه از زمان که تقریباً یکی دو سال بعدش نیست؛ البته اولش از خرداد بود، خرداد 42 بود و بعدش یک فترتی حاصل شد، و از یک سال و نیم - دو سال پیش از این شروع شد، این اجتماعی که الآن ملت ما کرده - که من اعتقادم این است که هیچ دستی نمیتواند اینطور وحدت کلمه درست کند الّا دست خدا - خدا این کار را کرد، این وحدت کلمهای که بین همه اقشار پیدا شد. ماها همه که از هم دور بودیم، بدبین بودیم بعضمان آن وقت؛ حالا در تمام جاهای ایران شما هر جا بروید ... من در پاریس که بودم یکی از آشنایان من آمد آنجا گفت که من رفتم در «قلعه حسن فلک» - قلعه حسن فلک را من میدانم کجاست؛ این نزدیک «کمره» است و نزدیک یک کوهی است. یک قلعهای است شاید ده خانوار در آن باشد؛ این طرف و آن طرفش هم آن وقتها که من دیدم هیچی نبود - من رفتم آنجا. گفت در آنجا آن حرفهایی که در مرکز بود آنجا هم بود! در یک قلعه دورافتاده! و او میگفت که در دهات بختیاری و - عرض میکنم - آنجاها، «کمره» و آن طرفها، در دهات آنجا هر روز صبح که میشود، آخوند ده جلو میافتد، همه مردم دنبالش راهپیمایی میکنند. این معنا را نمیتواند یک نفر آدم درست کند. نمیتواند یک عده آدم درست کند. این معنا را خدا درست کرد. و لهذا من از اول
عنایات غیبی در انقلاب ایران
شما ببینید در این بُرْهه از زمان که تقریباً یکی دو سال بعدش نیست؛ البته اولش از خرداد بود، خرداد 42 بود و بعدش یک فترتی حاصل شد، و از یک سال و نیم - دو سال پیش از این شروع شد، این اجتماعی که الآن ملت ما کرده - که من اعتقادم این است که هیچ دستی نمیتواند اینطور وحدت کلمه درست کند الّا دست خدا - خدا این کار را کرد، این وحدت کلمهای که بین همه اقشار پیدا شد. ماها همه که از هم دور بودیم، بدبین بودیم بعضمان آن وقت؛ حالا در تمام جاهای ایران شما هر جا بروید ... من در پاریس که بودم یکی از آشنایان من آمد آنجا گفت که من رفتم در «قلعه حسن فلک» - قلعه حسن فلک را من میدانم کجاست؛ این نزدیک «کمره» است و نزدیک یک کوهی است. یک قلعهای است شاید ده خانوار در آن باشد؛ این طرف و آن طرفش هم آن وقتها که من دیدم هیچی نبود - من رفتم آنجا. گفت در آنجا آن حرفهایی که در مرکز بود آنجا هم بود! در یک قلعه دورافتاده! و او میگفت که در دهات بختیاری و - عرض میکنم - آنجاها، «کمره» و آن طرفها، در دهات آنجا هر روز صبح که میشود، آخوند ده جلو میافتد، همه مردم دنبالش راهپیمایی میکنند. این معنا را نمیتواند یک نفر آدم درست کند. نمیتواند یک عده آدم درست کند. این معنا را خدا درست کرد. و لهذا من از اول