- » امروز شنبه، 3 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
هست، در روزنامههای ما هست، در مجلات ما هست؛ الآن هم آن فساد تتمهاش هست. باید بتدریج اینها اصلاح بشود. این اخلاق فاسدی که در جوانهای ما ایجاد کردند باز هم تتمهاش هست لکن باید اصلاح بشود. خدا میداند که این مراکز فحشا با جوانهای ما چه کرد؛ برای آنها همه چیز را تهیه کردند [تا] غفلت کنند از همه چیز خودشان. مراکز فحشا را درست کردند به رایگان دادند؛ دعوت کردند، دعوتها کردند، جوانهای ما را کشیدند در آن مراکز و از مقدرات خودشان غافل کردند.
پیروزی قدرت ایمان بر قدرتهای مادی
من خدا را شکر میکنم که در ظرف این یک سال - یک سال و نیم، یک تحول اساسی در ملت ما پیدا شد. جوانهای ما توجه به مسائل روز پیدا کردند؛ منصرف شدند از آن - اکثر از آن چیزهایی که قبلاً بود متحول شدند، منصرف شدند. تحولهایی معنوی پیدا شد که این تحولها را نمیتوانیم اسمی روی آن بگذاریم الّا اینکه دست خدا بود توی آن. بشر نمیتواند تحول روحی در همه طبقات [ایجاد کند]. این را کراراً گفتم که یک پاسبان میآمد یک بازار سرتاسر هر امری را که میکرد اطاعت میکردند، و برای خودشان حق چون و چرا قایل نبودند؛ نه اینکه حق قایل بودند و نمیکردند، اصلاً وضع روحی اشان را اینطور کرده بودند که کورکورانه باید اطاعت کرد! همان طوری که ارتش ما آنطور بود. مردم را اینطور کرده بودند که مثل گوسفند اطاعت کند! سر تا پا اطاعت باشد: چه فرمان سلطان چه فرمان خدا، «چه فرمان ایزد چه فرمان شاه»!! این کلمه را در اذهان بچههای ما از بچگی رشد دادند، آن هم این شاه! یک تحولی پیدا شد در ظرف یکی- دو سال که همین جمعیتی که از پاسبان آنطور وحشت داشتند به تانکها حمله کردند و به شاه هرچه خواستند گفتند و او را بیرونش کردند. همین جمعیت که دیروز از یک «ستاره دار» (1) آنطور خوف و وحشت میکرد، مشتش را گره کرد مقابل همه ایستاد و همه را بیرون کرد. این غیر از تحول الهی، غیر از حکم الهی نیست. ایمان است. اگر ایمان نبود
پیروزی قدرت ایمان بر قدرتهای مادی
من خدا را شکر میکنم که در ظرف این یک سال - یک سال و نیم، یک تحول اساسی در ملت ما پیدا شد. جوانهای ما توجه به مسائل روز پیدا کردند؛ منصرف شدند از آن - اکثر از آن چیزهایی که قبلاً بود متحول شدند، منصرف شدند. تحولهایی معنوی پیدا شد که این تحولها را نمیتوانیم اسمی روی آن بگذاریم الّا اینکه دست خدا بود توی آن. بشر نمیتواند تحول روحی در همه طبقات [ایجاد کند]. این را کراراً گفتم که یک پاسبان میآمد یک بازار سرتاسر هر امری را که میکرد اطاعت میکردند، و برای خودشان حق چون و چرا قایل نبودند؛ نه اینکه حق قایل بودند و نمیکردند، اصلاً وضع روحی اشان را اینطور کرده بودند که کورکورانه باید اطاعت کرد! همان طوری که ارتش ما آنطور بود. مردم را اینطور کرده بودند که مثل گوسفند اطاعت کند! سر تا پا اطاعت باشد: چه فرمان سلطان چه فرمان خدا، «چه فرمان ایزد چه فرمان شاه»!! این کلمه را در اذهان بچههای ما از بچگی رشد دادند، آن هم این شاه! یک تحولی پیدا شد در ظرف یکی- دو سال که همین جمعیتی که از پاسبان آنطور وحشت داشتند به تانکها حمله کردند و به شاه هرچه خواستند گفتند و او را بیرونش کردند. همین جمعیت که دیروز از یک «ستاره دار» (1) آنطور خوف و وحشت میکرد، مشتش را گره کرد مقابل همه ایستاد و همه را بیرون کرد. این غیر از تحول الهی، غیر از حکم الهی نیست. ایمان است. اگر ایمان نبود