- » امروز یکشنبه، 4 آذر 1403
- » پایگاه گسترش آراء و اندیشههای امام خمینی رحمة الله علیه
- » تمامی کتابهای امام خمینی رحمة الله علیه به مرور در سایت قرار خواهد گرفت
امپراتوری انگلستان و به جمهوری امریکا و به، نمیدانم، جمهوری شوروی ضرر ندارد. آنها خیلی هم به آن باد میزنند که زیاد بشود و بحث تفصیل پیدا بکند! آنچه برای آنها ضرر دارد، نمیگذارند درست بشود. چه وقت میشود که مسلمانها توجه بکنند به تعلیمات اسلام؟ توجه بکنند به اینکه صدر اسلام چه جور بود؟ چه وقت توجه میکنند به اینکه وضع رسول اکرم، وضع ائمه ما و وضع خلفا، که چه جور بودند آنها؟ چه جور زندگی میکردند و چه جور پیشبرد کردند ...؟ یک مشت جمعیتی که هیچ چیز نداشتند چطور دو امپراتوری را اینطور از بین بردند.
تشابه ملت ایران با مسلمین صدر اسلام
نظیر آن را ما در ایران دیدیم، نظیر همان معنا که در صدر اسلام بود در ایران واقع شد. یک جمعیتی که - حالا شما چند تا تفنگ میبینید به دوش بعضی هست، این تفنگهایی است که از آنها گرفتهاند؛ والّا تفنگ نداشتند اینها، آنطوری که به من میگفتند، صبح که میشد، هرکس از خواب پا میشد و بیرون میخواست برود از خانه، یک چوبی، یک عصایی، یک کارد مطبخی، چند تا سنگ، چند تا آجر، برمیداشتند و میرفتند به جنگ! طرف چه داشت؟ تانک و توپ و مسلسل و خمپاره، همه چیز. از بالای سر، از پایین، از همه جا. لکن این جمعیت یک چیز داشت، و آن «ایمان» یک پشتوانه داشت، و آن «خدا»، یک مقصد داشت، و آن «اسلام». همه، از اول ایران تا مرکز، تا آخر، هر جا میرفتی فریاد «مرگ بر شاه» و «ما جمهوری اسلامی میخواهیم» بلند بود. نه از مردم عادی؛ از آن بچههای کوچک و اینقدری (1) که تازه زبان باز کردهاند، از آن بچههای دبستانی، تا آن پیرمردهایی که توی مریضخانه خوابیده بودند. نه یک قشر؛ علما، معممین، طلاب، دانشگاهیها، اداری، همه و همه یک مطلب میخواستند؛ و آن اینکه جمهوری اسلامی؛ ما جمهوری اسلامی میخواهیم. این معنا بود که رمز پیروزی بود. این معنا که همان طوری که در صدر اسلام جنگجویان اسلام میگفتند ما اگر بکشیم.
تشابه ملت ایران با مسلمین صدر اسلام
نظیر آن را ما در ایران دیدیم، نظیر همان معنا که در صدر اسلام بود در ایران واقع شد. یک جمعیتی که - حالا شما چند تا تفنگ میبینید به دوش بعضی هست، این تفنگهایی است که از آنها گرفتهاند؛ والّا تفنگ نداشتند اینها، آنطوری که به من میگفتند، صبح که میشد، هرکس از خواب پا میشد و بیرون میخواست برود از خانه، یک چوبی، یک عصایی، یک کارد مطبخی، چند تا سنگ، چند تا آجر، برمیداشتند و میرفتند به جنگ! طرف چه داشت؟ تانک و توپ و مسلسل و خمپاره، همه چیز. از بالای سر، از پایین، از همه جا. لکن این جمعیت یک چیز داشت، و آن «ایمان» یک پشتوانه داشت، و آن «خدا»، یک مقصد داشت، و آن «اسلام». همه، از اول ایران تا مرکز، تا آخر، هر جا میرفتی فریاد «مرگ بر شاه» و «ما جمهوری اسلامی میخواهیم» بلند بود. نه از مردم عادی؛ از آن بچههای کوچک و اینقدری (1) که تازه زبان باز کردهاند، از آن بچههای دبستانی، تا آن پیرمردهایی که توی مریضخانه خوابیده بودند. نه یک قشر؛ علما، معممین، طلاب، دانشگاهیها، اداری، همه و همه یک مطلب میخواستند؛ و آن اینکه جمهوری اسلامی؛ ما جمهوری اسلامی میخواهیم. این معنا بود که رمز پیروزی بود. این معنا که همان طوری که در صدر اسلام جنگجویان اسلام میگفتند ما اگر بکشیم.